لشکرکشي معاويه
لا تحسبن يا علي الباطلا و المشرقي والقنا الذوابلا اميرالمؤمنين علي عليه السلام در جواب او اين شعر را انشاد کرد: اصبحت ذا حمق تمني الباطلا اصبحت انت يابن هند جاهلا بالحق و الحق يزيل الباطلا [صفحه 112]
منادي مردم شام را ندا داد تا صلاح برگيرند و به ياري معاويه بشتابند، چون مردم اجتماع کردند معاويه فرمان داد تا به عزم جنگ با اميرالمؤمنين علي عليه السلام از شام به جانب صفين حرکت کنند. معاويه و مروان بن حکم در پيشاپيش لشکر در حرکت بودند و پس از يک منزل از دمشق فرود آمدند، آنجا را لشکر گاه ساختند تا هر کسي که جا مانده به لشکر ملحق شوند، و معاويه به آرايش سپاه خويش پرداخت[1] پس ميمنه را به عبدالرحمن خالد بن وليد داد و ميسره را به عبدالله بن عمروعاص سپرد و مقدمه لشکر را به ابوالاعور السلمي تسليم کرد و بُسر بن ارطاة را بر ساق لشکر گماشت، آن گاه خود با سواران و پيادگان که عده آنان به هشتاد و سه هزار نفر مي رسيد به سوي صفين حرکت کرد چند روز از ماه محرم گذشته بود که لشکر در صفين فرود آمد معاويه دستور داد تا اردوگاه لشکر را در مکاني با صفا و مسطح و نزديک به آب فرات قرار دهند، و همچنان از اطراف بلاد دسته دسته به کمک معاويه مي شتافتند تا آن که عده سواره و پياده از يکصد بيست هزار نفر گذشت. معاويه چون اجتماع اين لشکر را ديد به غايت مغرور شده و اين عبارت را به اميرالمؤمنين علي عليه السلام نوشت:
لاوردن الکوفه القبايلا
من عامنا هذا و عاما قابلا
لاوردن شامک الصواهلا
لارمين منکم الکواهلا
هذا لک العام و عاما قابلا
صفحه 112.