پاسخ علي به نامه معاويه











پاسخ علي به نامه معاويه



بسم الله الرحمن و الرحيم. اما بعد! فانه أتاني کتاب امري ليس له هاد يهديه ولا قائد يرشده، دعا الهوي فاجابه، و قاده الغي فاتبعه... زعمت انه انما افسد عليک بيعتي خطيئتي في عثمان،...[1] .

نامه مردي به دستم رسيد که در ورطه ضلالت افتاده و در درياي شهوت غرق شده، او را نه هدايت کننده اي است که از آن گمراهي نجات دهد و نه قائدي دارد که او را ارشاد کند، هواي نفس او را به خود خوانده و او لبيک گويان او را اجابت کرده، درباره عثمان خطا کار من نيستم بلکه اين خيال باطل توست که گمان مي کني من درباره عثمان مرتکب خطا شدم.

اي معاويه! من مردي از مهاجر هستم، در همه احوال يار و ياور مسلمانان بودم، و مهاجرين ارباب حقيقت و اصحاب علم و معرفت اند و در کاري که گمراهي و ضلالت باشد توافق نمي کنند، اما اين که گفتي اهل شام حکام بر اهل حجازند، تو دو مرد قريش از شام انتخاب کن که سخن آنان در شورا قبول بوده و يا آن دو نفر واجد شرائط خلافت باشند.!

اگر بخواهي من دو نفر از قريش حجاز که جامع اوصاف باشند بياورم.

در اين که ميان خويشتن طلحه و زبير و اهل بصره فرق گذاشتي اين کلام تو صحيح نيست، چون بيعت عمومي بوده است، پس بين تو و طلحه و زبير فرقي نيست، اما فضيلت من در اسلام و قرابت با رسول الله صلي الله عليه و آله و جايگاه من در بني هاشم را اگر توانايي داشتي، آنها را ناديده مي گرفتي و نابود مي کردي.

معاويه با خواندن نامه اميرالمومنين به خشم آمد و بي درنگ نامه اي به اين مضمون نوشت:

اي علي عليه السلام! از خدا بترس، و حسد را کنار بگذار و سابقه درخشان خود را به گفتار و کلمات، باطل نکن چون قدر و قيمت اعمال انسان به پايان آن است، اي کاش سوابق حسنه که در اثبات دين و اساس اسلام داشتي تو را از خون ريزي و اختلاف بين خلق خدا باز مي داشت، از خدا بترس و سوره قل اعوذ برب الفلق را قرائت کن و از شر

[صفحه 109]

نفس خويش به خداي تعالي پناه آور. خداي تعالي دل تو را نرم گرداند. والسلام.

اميرالمومنين چون نامه معاويه را خواند؛ جوابي با اين مضمون برايش نوشت:

از عبدالله اميرالمؤمنين علي به معاوية بن صخر. کلماتي که به قلم آورده بودي از تو بعيد نيست.

کار راست تو مانند کار باطل توست، اگر يقين داشتم که موعظه و نصيحت در تو مؤثر است تو را پند مي دادم و نصيحت مي کردم، اما نصيحت در گوش کسي که مستوجب عذاب خداي تعالي است و از عذاب عقاب نمي ترسد سودي ندارد همچنان در ضلالت و حيرت و جهالت باقي بمان تا در روز قيامت سزاي اعمال ناپسند و زشت خود را ببيني، ان ربک لبالمرصاد. خود بهتر مي داني که رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره تو و پدر مادر تو چه گفته است. والسلام.

معاويه نامه اميرالمؤمنين را خواند و در جواب نوشت:

اما بعد، اي علي! کثرت گناه قلب تو را پوشيده است و بصيرت را از تو گرفته و پرده بر چشمان تو انداخته، و خلل به بصره تو را داده است، حرص و شر از عادت تو و شکستن عهد و پيمان از سيرت توست، ميان من و تو سخني ناگفته نمانده است؛ پس آماده جنگ و نبرد باش تا بداني پيروزي از آن کيست، اي علي هواي نفس و آرزوهاي قلبي ات تو را به خطا و اشتباه انداخته، و علم تو را ضايع کرده که سودي برايت ندارد، با کسي که در حلم مانند کوه است درآويختي، عاقبت اين کار و پايان اين گفتار را خواهي ديد. والسلام.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام جواب او را چنين نوشت و فرستاد:

از عبدالله اميرالمؤمنين علي عليه السلام به معاويه بن صخر چون سرنوشت تو در اصل بدبخت و شقي رقم زده شد، حکم باري تعالي بين تو و سعادت تو حايل شده و مانع اصلاح تو گرديده است، اي پسر ابوسفيان لعين ادعا مي کني کوه با حلم و بردباري تو برابر نيست و علم تو حق و باطل را باز شناسد، لاف مي زني و گزاف مي گويي، تو منافقي سنگ دل و بي بصيرت و نادان و بيخرد در دين هستي مرا از جنگ مي ترساني؟ و به شمشير و نيزه تهديد مي کني؟ مگر فراموش کردي من آن ابوالحسنم که جد تو عتبه و عم تو شيبه و خال تو وليد و برادر تو حنظله را در

[صفحه 110]

جنگ کشتم و آن شمشير که خون اين جماعت را در راه خداي تعالي ريخته ام در دست من است، و دست و بازوي من به همان قوت و توان است که بود، به پشتيباني عمروعاص دم بريده ناکس به خود مغرور مباش اگر خويشتن را مرد مي انگاري و راست مي گويي لشکر را بگذار و دست از اين و آن بردار و به ميدان آي تا من تو ساعتي مبارزه کنيم تا بفهمي که گناه کدام کس بيشتر و دل کدام يک تيره تر است و خلل به بصر و بصيرت کدام يک راه يافته است.

معاويه وقتي جواب نامه را ديد و بر مضمون آن آگاهي يافت، به خشم آمده و نامه اي ديگر به اين مضمون به اميرالمؤمنين علي عليه السلام نوشت:

به پشتيباني عمار ياسر و يارانش در گمراهي و ضلالت مبالغه مي کني، آنان تو را در گرداب هلاکت مي اندازند، اگر اجل تو را نرسيده بود، جنگ را اختيار نمي کردي و يقين بدان که از اين جنگ جان سالم به در نخواهي برد. تو هر ساعت در ضلالت و گمراهي بيشتر فرو مي روي. علم تو، تو را به تکبر و غرور واداشته و فهم تو از درک حق و حقيقت بازمانده در راه دين رأي صائب و فکري صحيح نداشتي، پس عاقبت خير و نيکو براي ديگري خواهد شد و تو محروم مي ماني. والسلام.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام جواب نامه معاويه را چنين نوشت:

از عبدالله علي اميرالمومنين به معاوية بن صخر، تو اي معاويه از کافري زاده شدي، قدر اسلام و مسلماني را چه داني! آباء و اجداد از عم و خال و برادر تو مصطفي صلي الله عليه و آله را منکر بودند، کفر و ضلالت و شک آنان را واداشت تا به مقاتله با او پرداختند و بر وي شمشير کشيدند تا در معرکه جنگ آنچه سزاي آنان بود به ايشان رسانديم و خلف آناني، خلفي که تابع سلف خويش در آتش دوزخ باشد. والله لا يهدي القوم الظالمين.

چون نامه نگاري بين علي عليه السلام و معاويه به درازا کشيد، عمروعاص به نزد معاويه رفت و گفت:

اي معاويه! واي بر تو، تا کي با علي بن ابي طالب عليه السلام مکاتبه مي کني؟ نامه اي سخت مي نويسي و سخن تلخ مي گويي، و جوابي سخت تر و سخني تلخ تر دريافت مي کني، اگر تمامي دبيران و کاتبان شام را جمع کني در بلاغت و فصاحت با او برابري نکنند و

[صفحه 111]

قادر به پاسخ گويي او نيستند، اگر قصد صلح و مسالمت داري اسباب آن مهيا کن و اگر عزم جنگ داري به تهيه لشکر بپرداز، از مکاتبه و نامه نوشتن نتيجه اي حاصل نمي شود.



صفحه 109، 110، 111.





  1. واقعه صفين ص 57، عقد الفريد 333:4، الامامة والسياسة122:1 با اختلاف الفاظ.