آمادگي معاويه براي جنگ











آمادگي معاويه براي جنگ



بعد از اينکه جواب نامه هاي عبدالله بن عمر، سعد بن وقاص، محمد بن مسلمه به معاويه رسيد، و از ديدگاه هاي آنان آگاه شد. از نوشتن نامه به آنان پشيمان شد، عمروعاص هم او را شماتت و سرزنش کرد، و گفت: به تو گفتم براي آنان نامه ننويس، چون فايده اي ندارد و به تو جواب هاي سخت و سخن هاي درشت مي گويند. اما قبول نکردي و اين است سزاي تو.

معاويه دستور داد تا مردم در مسجد اجتماع کنند، وقتي مردم به مسجد آمدند، بر منبر نشست و گفت:[1] .

اي مردم! شما مي دانيد که عثمان خليفه مسلمين را مظلوم و بي جرم و گناه کشتند خداي تعالي فرمود: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا.

من ولي عثمان هستم، او مرا امارت شام داده بود و بعد از آن هم عزل نکرد، شما اهل حق حقيقت هستيد. اما اهل فتنه جماعتي هستند که خليفه وقت، عثمان بن عفان، را کشتند امروز علي بن ابي طالب عليه السلام که مبغوض ترين افراد نزد من است به خلافت نشسته است و لشکري جمع کرده، قصد دارد به شام بيايد و با ما بجنگد، در

[صفحه 107]

مقابل علي بن ابي طالب عليه السلام جز به صبر و ثبات قدم نمي توان مقاومت کرد اگر چه مردان عراق دليرترند، اما صبر ثبات اهل شام زيادتر است.

در اين زمان ابوالاعور السلمي، ذوالکلاع حميري و حوشب ذوالظليم برخاستند و گفتند: همه مردان عرب مي دانند که ما مردان فعليم نه اهل قول، کردار ما بر گفتار ما مقدم است. صدق گفتار نا از آن روشن مي شود که ما را به ميدان جنگ ببري تا دلاوري هاي ما بنگري، و مي دانيم که لباس خلافت زيبنده قامت توست.

معاويه در ادامه سخن چنين گفت: مي خواهم بدانم علي بن ابي طالب عليه السلام چگونه به خلافت از من اولي تر است، و چرا بر من ترجيح و تفضيل دارد؟ من کاتب رسول الله بوده ام و خواهر من زوجه او بود و من از اميران و استانداران خليفه عمر و عثمان در شام بوده ام، پدرم ابوسفيان بن حرب و مادرم هند دختر عتبة بن ربيعه است، اگر اهل حجاز و اهل عراق در خلافت با علي عليه السلام بيعت کردند اهل شام هم با من بيعت کردند، ميان ما تفاوتي نيست، هر کسي بر چيزي غلبه کند آن چيز از آن اوست.

معاويه در پايان سخنراني به خانه خويش رفت، قلم و دواتي طلبيد و نامه اي[2] به اين مضمون به علي عليه السلام نوشت:

اي علي عليه السلام! اگر تو بر سيره سه خليفه گذشته استوار بودي، هرگز با تو مخالفت و جنگ نمي کردم، بلکه مطيع و فرمانبردار تو بودم.

اما خطايي که در کار عثمان رخ داد، مرا از بيعت با تو باز داشته است، پيش از اين اهل حجاز تعيين کننده حاکمان براي همه مردم بودند اما چون حق را کتمان کردند، اينک اهل شام اين حق را دارند تا براي اهل حجاز و غير حجاز خليفه انتخاب کنند، حجت تو بر اهل شام مثل حجت تو بر اهل بصره نيست چون طلحه و زبير و اهل بصره با تو بيعت کرده بودند، ولي اهل شام و من با تو بيعت نکرديم، هر چند علم، فضيلت، قرابت تو با رسول الله و جايگاهت در ميان بني هاشم را انکار نمي کنم.

[صفحه 108]



صفحه 107، 108.





  1. الامامة والسياسة123:1 با اختلاف اندک.
  2. کامل423:1 عقد الفريد 333:4، واقعه صفين ص 56.