نامه علي به اشعث بن قيس











نامه علي به اشعث بن قيس



اشعث بن قيس در آن زمان از طرف عثمان بن عفان والي آذربايجان بود. اميرالمؤمنين علي عليه السلام نامه اي پر از لطف و نرمي و نصيحت بدين مضمون براي او نوشت.[1] .

بسم الله الرحمن الرحيم. از عبدالله اميرالمؤمنين علي به اشعث بن قيس، ما را در حق تو اعتماد و اعتقادي بزرگ است، بصيرت و شهامت تو براي ما روشن است. دوست داشتيم اولين کسي باشي که با ما بيعت کني. مي داني که عثمان بن عفان به جايگاه ابدي خويش شتافت. مهاجر و انصار و تابعين از شريف و وضيع، خاص و عام به ميل و رغبت با من بيعت کردند، اگر نامه من به تو رسيد، مثل مهاجر و انصار با من بيعت کن و در آمدن نزد ما تعجيل کن و کساني را که در اطاعت تو هستند از سواره و پياده با خود بيارو و بدان که امارت آذربايجان طعمه تو نيست بلکه امانتي در دست توست. اموالي که در دست توست مال خداست و تو خزانه دار آن مي باشي، اگر وفادار باشي، حق تو را فراموش نخواهيم کرد، شايد امارت همان شهر را براي تو قرار دهيم. والسلام.

نامه را به زياد بن مرحب همداني داد و به او فرمود، به سرعت به آذربايجان رود و آن را به اشعث بن قيس برساند. همزمان پسر عم اشعث بي قيس نامه اي بدين مضمون نوشت و به او فرستاد.

اي پسر عم بدان که بعد از عثمان، بزرگان صحابه از مهاجر و انصار و ديگران با اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت کردند. تو در امامت و خلافت او ترديد نکن و بي درنگ با

[صفحه 86]

او بيعت کن. چون او داشنمدتر از ديگران است. والسلام

وقتي اشعث بن قيس هر دو نامه را خواند و از مضمون آنها آگاه شد، فرمان داد تا منادي مردم را در مسجد فرا خواند. چون همه مردم حاضر شدند. بر منبر رفت و بعد از حمد خداي تعالي و درود بر محمد مصطفي عليه السلام گفت:

اي مردم! عثمان ولايت آذربايجان را به من سپرده بود و اکنون اين ولايت در دست من است او به ديار باقي شتافت. کارهايي بين اميرالمؤمنين علي عليه السلام و طلحه و زير و عايشه صورت گرفت. با خبر شديد اينک از مهاجر و انصار از خاص عام، علي بن ابي طالب عليه السلام را به خلافت و امامت برگزيده اند، اميرالمؤمنين علي عليه السلام مردي است، عالي تبار و بزرگ، در دين دنيا امين و مأمون است، نامه اي نوشته، و من و شما را به بيعت خويش فراخوانده است.

رأي و نظر شما در اين باره چيست؟

مردم متفق القول گفتند: سمعنا و اطعنا و علي امامناما

به امامت و خلافت او راضي هستيم و با غير او بيعت نمي کنيم.

پس زياد بن مرحب، فرستاده اميرالمؤمنين علي عليه السلام به منبر رفت و در تحريض و تشويق مردم به اطاعت و متابعت علي عليه السلام سخناني ايراد کرد. و گفت: اي مردم عثمان ديگر زنده نيست و مردم اعم از صحابه با ميل و رغبت با اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت کردند. فتنه جويان جمل نيز به سزاي خويش رسيدند. اکنون شايسته نيست شما! مولا اميرالمؤمنين علي عليه السلام بيعت نکنيد. من رسول و فرستاده او هستم، گوش شنوا داشته باشيد و از او اطاعت و متابعت کنيد.

از همه جاي مسجد آواز بلند شد، فرمان علي را اطاعت مي کنيم. امامت و خلافت او را با جان دل مي پذيريم. مردم از شادي همديگر را در آغوش گرفتند و به هم تهنيت مي گفتند.

اشعث بن قيس به منزل خود رفت و جمعي از خويشاوندان را به حضور طلبيد و گفت:

نامه علي بن ابي طالب عليه السلام مرا به وحشت انداخته است، اگر جانب علي عليه السلام را بگيرم،

[صفحه 87]

خوف آن را دارم که کال و دارايي آذربايجان را از من مطالبه کند. اما اگر به معاويه بپيوندم مال آذربايجان از من درخواست نمي کند و مصلحت مي بينم به معاويه ملحق شوم. رأي شما در اين باره چيست؟

خويشان و اقوام گفتند: مردن برايت بهتر است تا ننگ پيوستن به معاويه! چگونه شهر و ديار و اقوام و عشيره را رها مي کني و اطاعت اميرالمؤمنين علي عليه السلام که برادر رسول خدا صلي الله عليه و آله است نمي پذيري!

اشعث چون اين سخنان را از خويشاوندان خود شنيد، از عزيمت به شام پشيمان شد. روز بعد به اتفاق مردم و خويشان به جانب کوفه روان شده، به خدمت اميرالمؤمنين علي عليه السلام رسيدند و بيعت کردند. اميرالمؤمنين علي عليه السلام به نحو نيکو از او و همراهانش استقبال کرد.



صفحه 86، 87.





  1. کتاب الامامة و السياسة91:1 اخبار طوال156 با اختلاف اندکي قضيه والي آذربايجان را نقل کردند.