ملاقات مرد طائي با معاويه











ملاقات مرد طائي با معاويه



معاويه با جماعتي از اهل شام به صحرا مي رفتند، ناگهان ديدند شخصي از جانب عراق مي آيد، معاويه گفت او را به نزد من بياوريد، چون او را آوردند معاويه پرسيد کيستي؟ و از کجا مي آيي؟ و به کجا مي روي؟ گفت از قبيله طي هستم و از کوفه مي آيم، به سوي حابس بن طائي که نزد توست مي روم.

معاويه گفت: حابس را حاضر کنيد، چون حابس او را ديد، يکديگر را بغل گرفتند و خوش آمد گفتند و خوشحال شدند.

معاويه پرسيد: اي مرد طائي! از حال علي بن ابي طالب عليه السلام چه خبر داري و او در کجاست؟ و عزم چه کاري را دارد؟

طائي گفت: علي عليه السلام بعد از جنگ بصره به کوفه هجرت کرد، مردم کوفه از شريف و وضيع و از بزرگ و کوچک و از مهاجر و انصار همه با ميل و رغبت با او بيعت کردند از اين بيعت دلشادند، و اينک علي عليه السلام هيچ هم غمي جز جنگ با تو ندارد و هيچ شکي نداشته باش که با تو پيکار خواهد کرد. اي معاويه! اين خبرهاي عراق است که مي دانستم.

معاويه به حابس بن سعد گفت: گمان مي کنم پسر عم تو جاسوس علي بن ابي طالب عليه السلام باشد او را از اطراف ما دور کن.

مرد طائي گفت: من هرگز جاسوس نبوده ام و نيستم، عراق را بيشتر از شام دوست دارم و اکنون به سوي عراق باز مي گردم.

وقتي او در کوفه به خدمت اميرالمومنين عليه السلام رسيد آنچه بين او و معاويه گذشت بازگو کرد.

[صفحه 83]



صفحه 83.