آثار اخلاقي















آثار اخلاقي



يکدلي و هماهنگي بين افراد جامعه، موجب تقويت حس نوع دوستي و ديگرخواهي افراد مي شود. وقتي که افراد جامعه اي زير پرچم و لواي متحد قرار گيرند و درد مشترک و دشمن مشترک داشته باشند، براي درمان دردها و دفع دشمنان دست به دست يکديگر مي دهند و بيش از پيش درصدد رفع مشکلات يکديگر برمي آيند. مشکل ديگران را درد خود مي پندارند و هنگام مواجهه با مشکلات و سختي ها دست ياري به سوي همنوعان خويش دراز مي کنند. حضرت علي (ع) اين اثر وحدت را چنين توصيف

[صفحه 31]

مي کند:

پس انديشه کنيد که چگونه بودند آنگاه که وحدت اجتماعي داشتند، خواسته هاي آنان يکي بود و قلبهاي آنان يکسان و دستهاي آنان مددکار يکديگر و شمشيرها ياري کننده، نگاه ها به يک سو دوخته و اراده ها واحد و همسو بود[1] .

حضرت پس از بيان اين آثار به ويژگي هاي آنها وقتي که تفرقه و جدايي بين آنها ايجاد شد پرداخته و از بين رفتن مهرباني و دوستي و قطع رابطه با خويشاوندان و غارت اموال يکديگر را که از رفتارهاي ضد اخلاقي است ره آورده تفرقه و پراکندگي مردم دانسته است. تعبير بسيار زيبايي از حضرت امير (ع) در مورد آثار سوء اخلاقي که در اثر تفرقه ايجاد مي شود وجود دارد که با بررسي آن مي توان بر اساس «تعرف الاشياء باضدادها» آثار مثبت اخلاقي ناشي از وحدت را برداشت کرد. حضرت مي فرمايد:

و از کارهايي که ستون فقرات آنها را شکست و قدرت آنها را درهم کوبيد مثل کينه توزي با يکديگر، پر کردن دلها از بخل و حسد، و به يکديگر پشت کردن و از هم بريدن و دست از ياري هم کشيدن بپرهيزيد.[2] .

حضرت رذايل اخلاقي را عامل شکستن ستون فقرات امتهاي پيشين مي شمرد و در بخشي ديگر از همين خطبه، فضايل اخلاقي را محصول وحدت اجتماعي قلمداد مي کند. از ارتباط تنگاتنگ اخلاق و وحدت، در اين سخنان سراسر نوراني مشخص مي شود که اين دو متقابلا بر يکديگر تاثير مي گذارند و اگر اين مباحث را به مبحث قبلي که حضرت فرمودند پليدي درون شما موجب تفرقه مي شود اضافه کنيم مي توانيم اين تاثير و تاثر را به شکل زير رسم کنيم:

خبث سريره نتيجه اش تفرقه است که منجر به رذائل اخلاقي مي شود- وحدت، علت و معلول کرامت نفس بوده و نتيجه اش فضايل اخلاقي مي باشد.

در نتيجه مي توان چنين تحليل کرد که تفرقه و وحدت، همانند ضلالت و هدايت

[صفحه 32]

است که ضلالت نتيجه سوء انتخاب افراد است. از اين رو ضلالت تکويني وجود ندارد ولي همه ي موجودات عامل، از هدايت تکويني که هديه اي الهي است برخوردارند تفرقه نيز در نتيجه ي خبث سريره و بازيافتن باطن ناپاک و نامتعادل افراد بشر است و خدا هرگز در بين مردم تفرقه ايجاد نمي کند اما وحدت امري است که با قدرت الهي در ميان امتهاي وارسته ايجاد مي شود. در سرتاسر نهج البلاغه آنگاه که از وحدت سخن به ميان مي آيد، دست خدا و اراده ي الهي صريحا ذکر شده است و زماني که سخن از تفقه و جدايي است با ذکر اعمال ناشايسته و ناپسند مردم، آنان را مسبب اين بلاي خانمانسوز و عذاب دردناک مي دانند.

و اما در مورد وحدت آيت الله جوادي آملي، مفسر معاصر، مي گويد:

آن کس که توفيق وحدت را در درون يافت و انسان موحدي شد، همه ي اين شئون تحت رهبري روح او حرکت کرد و در جامعه ي واحد اسلامي زيست همانند بهشتيان مي شود که هيچ کينه اي و اختلافي ندارند[3] .

بنابراين طبق اين تحليل، وحدت دروني افراد نيز ناشي از توفيق الهي است و خداوند است که اين وحدت را در دل آدميان ايجاد مي کند تا بستري براي وحدت جامعه ي اسلامي شود، برخلاف تفرقه که حاصل رفتارهاي ضد اخلاقي و رذايل اخلاقي انسانهاست.


صفحه 31، 32.








  1. نهج البلاغه، خطبه ي 89 و 192.
  2. همان، خطبه ي 83 و 192.
  3. مقالات دومين کنفرانس وحدت اسلامي، دبيرخانه ي کنفرانس وحدت، ص 37.