ضرورت رازداري و كنترل زبان











ضرورت رازداري و کنترل زبان



«سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشي، و چون گفتي، تو در بند آني، پس زبانت را نگهدار چنانکه درهم و دينار را نگه ميداري، زيرا چه بسا سخني که نعمتي را طرد يا نعمتي را جلب نمود.»[1] .

امام علي عليه السلام با توجّه به حفظ اسرار شخصي و مسئوليّت آن خطاب به فرزندش امام مجتبي عليه السلام فرمود:

وَ الْمَرْءُ اَحْفَظُ لِسِرِّهِ

«هر انساني بايد بيشتر از ديگران در حفظ اسرار خويش بکوشد.»[2] .

بنابر اين يک مسلمان متعهّد بايد پاسدار اسرار شخصي خود و خانواده خود باشد تا ديگران يا دشمنان دست آويزهاي مهمّي براي افشاگري بر عليه او نداشته باشند که در ضرب المثل هاي قديمي زيبا رهنمود داده اند که:

«زبان سُرخ سر سبز مي دهد بر باد»

بر امّت اسلامي و بر رهبران و مديران جامعه اسلامي واجب است که اسرار و اطلاعات شخصي افراد را حفظ کرده راز دار باشند.

امام علي عليه السلام به مالک اشتر دستور مي دهد که:

وَلْيَکُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِکَ مِنْکَ، وَأَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ، أَطْلَبُهُمْ لِمَعَائِبِ النَّاسِ؛ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً، الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلَا تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا، فَإِنَّمَا عَلَيْکَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَکَ، وَاللَّهُ يَحْکُمُ عَلَي مَا غَابَ عَنْکَ، فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِکَ. أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ کُلِّ حِقْدٍ، وَاقْطَعْ عَنْکَ سَبَبَ کُلِّ وِتْرٍ، وَتَغَابَ عَنْ کُلِّ مَا لَا يَضِحُ لَکَ، وَلَا تَعْجَلَنَّ إِلَي تَصْدِيقِ سَاعٍ، فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ، وَإِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ.

«از رعيّت، آنان که که عيب جوترند از خود دور کن، زيرا مردم عيوبي دارند که والي در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گرداني، و آن چه که هويداست بپوشاني، که داوري در آن چه از تو پنهان است با خداي جهان مي باشد، پس چندان که مي تواني زشتي ها را بپوشان، تا آن را که دوست داري بر رعيّت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کينه اي را در مردم بگشاي، و رشته هر نوع دشمني را قطع کن، و از آن چه که در نظر روشن نيست کناره گير، در تصديق سخن چين شتاب مکن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مي شود امّا خيانتکار است.»[3] .









  1. حکمت 381 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک اين حکمت به شرح زير است:

    1- کتاب اختصاص ص229: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    2- من لايحضره الفقيه ج4 ص388 ح5834: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    3- منهاج البراعة ج 3 ص 414: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- غرر الحکم ج 4 ص 58 و 549: آمدي (متوفاي 588 ه)

    5- غرر الحکم ج 2 ص 123 و 180: آمدي (متوفاي 588 ه)

    6- ارشاد القلوب ج1 ص204 ب28: ديلمي (متوفاي 771 ه)

    7- أمالي صدوق مجلس62 ص322 ح4: صدوق (متوفاي 381ه)

    8- روضة الواعظين ص469: ابن فتّال نيشابوري (متوفاي 508ه)

    9- بحارالانوار ج68 ص287 و280 و286: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    10- وسائل الشيعه ج12 ص192 و193: حر عاملي (متوفاي 1104ه)

    11- مناقب ص375: خوارزمي حنفي (متوفاي 568ه).

  2. نامه 92 / 31 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.
  3. نامه 24 / 53 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، برخي از اسناد و مدارک اين نامه به شرح زير است:

    1- تحف العقول ص 126: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    2- دعائم الاسلام ج 1 ص 350: قاضي نعمان (متوفاي 363 ه)

    3- نهاية الارب ج 6 ص 19: نويري شافعي (متوفاي 732 ه)

    4- فهرست نجاشي ص 7: نجاشي (متوفاي 450 ه)

    5- فهرست ص37: شيخ طوسي (متوفاي 460 ه)

    6- تاريخ دمشق ج3 ص289 ح1311و1314: ابن عساکر شافعي (متوفاي 573 ه)

    7- بحارالانوارج17ص68وج72ص96وج85ص92: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    8- من لايحضره الفقيه ج4 ص409: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    9- کتاب خصال ج1 ص102 باب ثلاثه ح57: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    10- علل الشرائع ص 178: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    11- بحار الانوار ج2 ص244 ح48: مجلسي متوفاي 1110 ه)

    12- غرر الحکم ج 4 ص 145 و 167: آمدي (متوفاي 588 ه).