انقلاب ها و آفت ها











انقلاب ها و آفت ها



بحث آفت ها و آفت شناسي در نهضت ها يکي از مباحث جدّي و تعيين کننده است.

هر پديده حياتي که داراي انواع علل و عوامل رشد و کمال است بهمان اندازه انواع آفت ها و موانع آن را تهديد خواهد کرد.

يکي از شرائط رشد و کمال در کنار تقويت علل و عوامل رشد آفت شناسي و مقابله با انواع موانع و آفت هاست.

مي پرسند:

چرا بسياري از انقلاب ها در آغاز حرکت دچار تزلزل و شکاف شده و سقوط مي کنند؟

چرا برخي از نهضت ها در آغازين قدم هاي پيروزي شکست خوردند؟

چرا بسياري از انقلاب ها در تداوم پيروزي منحرف گرديدند؟

و انقلاب به سير ارتجاعي کشانده شد؟

پاسخ سئوالات ياد شده از نظر تحليل تاريخ و ارزيابي علل و عوامل پيروزي ها يا شکست ها روشن است که تا حدودي به «آفت شناسي» و راه مقابله با موانع و آفت ها ارتباط دارد.

هر انقلابي که توانست با آفت ها بگونه اي صحيح مقابله کند و ريشه هاي فاسد آن را بخشکاند

تداوم يافت،

و تا مراحل نهائي تکامل پيش رفت.

و هر انقلابي که در تارهاي عنکبوتي آفات اسير شد، و نتوانست آفت ها را شناسائي کرده از سر راه بردارد، آرام آرام از اهداف انقلابي و از ارزش هاي تکاملي دور شده و کارش به سقوط و شکست انجاميد.

امام علي عليه السلام با توجّه به خطر بسيار ويرانگر آفت زدگي در امّت اسلامي دردآلود مي فرمايد:

فَعِنْدَ ذلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ، وَرَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ، وَعَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ، وَقَلَّتِ الدَّاعِيَةُ، وَصَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ، وَهَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُومٍ،

وَتَوَاخَي النَّاسُ عَلَي الْفُجُورِ، وَتَهَاجَرُوا عَلَي الدِّينِ، وَتَحَابُّوا عَلَي الْکَذِبِ، وَتَبَاغَضُوا عَلَي الصَّدْقِ.

فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ الْوَلَدُ غَيْظاً وَالْمَطَرُ قَيْظاً وَتفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضَاً وَتَغيضُ الْکِرَامُ غَيْضاً، وَکَانَ أَهْلُ ذلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً، وَسَلَاطِينُهُ سِبَاعاً، وَأَوْسَاطُهُ أُکَّالاً، وَفُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً؛ وَغَارَ الصِّدْقُ، وَفَاضَ الْکَذِبُ، وَاسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ، وَتَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَصَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفَافُ عَجَباً، وَلُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.

«پس در آن هنگام که امويان بر شما تسلط يابند، باطل بر جاي خود استوار شود، و جهل و ناداني بر مرکب ها سوار، و طاغوت زمان عظمت يافته، و دعوت کنندگان به حق اندک و بي مشتري خواهند شد.

روزگار چونان درنده خطرناکي حمله ور شده، و باطل پس از مدّتها سکوت، نعره مي کشد، مردم در شکستن قوانين خدا دست در دست هم مي گذارند، و در جدا شدن از دين متّحد مي گردند، و در دروغ پردازي با هم دوست و در راستگويي دشمن يکديگرند

و چون چنين روزگاري مي رسد، فرزند با پدر دشمني ورزد، و باران خنک کننده، گرمي و سوزش آورد، پست فطرتان همه جا را پر مي کنند، نيکان و بزرگواران کمياب مي شوند، مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهيدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود،

راستي از ميانشان رخت بر مي بندد، و دروغ فراوان مي شود، با زبان تظاهر به دوستي دارند اما در دل دشمن هستند، به گناه افتخار مي کنند، و از پاکدامني به شگفت مي آيند، و اسلام را چون پوستيني واژگونه مي پوشند.»[1] .

آفت ها اگر بدرستي شناسائي نگردند، فرد و جامعه را به انحراف مي کشانند.

رهبران و مديران انقلاب را دگرگون مي سازند.

مردم انقلابي را بي تفاوت و سست مي کنند.

اهداف آغازين نهضت فراموش مي شود.

ارزش ها کم رنگ و به تدريج مسخ و فراموش مي گردد.

و انقلابيّون را در برخورد با مشکلات زندگي دلسرد کرده به ضد انقلاب مبدّل خواهد ساخت که سير ارتجاعي آغاز کرده و خود در برابر ارزشهاي انقلاب ايستادگي کرده و عوامل انقلاب را تضعيف مي کنند.









  1. خطبه 108 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

    1- غررالحکم ج4 ص211 و260و476: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- غررالحکم ج 2 ص 241 و 362: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- بحارالانوار ج34 ص240 و239 ح999: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    4- اصول کافي ج 1 ص 135 و 138 و 141: کليني (متوفاي 328 ه)

    5- فروع کافي ج 5 ص 373: کليني (متوفاي 328 ه)

    6- بحارالانوار ج16 ص381 ح94: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    7- ربيع الابرار ج 1 ص445 ح2 ب15: زمخشري معتزلي (متوفاي 538ه)

    8- توحيد ص31 ح1 ب2: شيخ صدوق (متوفاي 381ه).