معيار امامت؟











معيار امامت؟



«شگفتا! آيا معيار خلافت صحابي پيامبر بودن است؟ امّا صحابي بودن و خويشاوندي ملاک نيست؟

(از امام شعري در همين مسئله نقل شد که به خليفه اوّل فرمود:)

اگر ادعا مي کني با شوراي مسلمين به خلافت رسيدي، چه شورايي بود که رأي دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خويشاوندي را حجّت مي آوري، ديگران از تو به پيامبر نزديک تر و سزاوارترند.»[1] [2] .

و در سخنراني هاي خود هرجا که لازم بود از سروده هاي ديگران نيز بهره مي گرفت.

مانند: خطبه 3 نهج البلاغه، که حضرت در سخنراني خود از شعر أعشي استفاده کرده است:


شَتَّانِ مَا يَومي عَلَي کُورِهَا
وَ يَوْمَ حَيَّانَ اَخي جَابِرٍ


«مرا با برادر جابر، حيّان چه شباهتي است،

من هر روز در گرماي سوزان کار مي کردم و او راحت و آسوده در خانه مي زيست.»

امامان معصوم عليهم السلام شعر و شاعر را مي پروراندند،

به شعر و هنر آرمان و هدف مي بخشيدند.

امام حسين عليه السلام در ميدان عاشورا در رجزهاي حماسي از جاذبه هنري شعر استفاده کرد.

حضرت زهرا عليها السلام در شب عروسي با اشعار بسيار زيبا علي عليه السلام را ستود و اوج شادي و احترام را به همسرش شناساند که فرمود:


أَضْحَي الْفِخارُ لَنا وَ عِزٌّ شامِخٌ
وَلَقَدْ سَمَوْنا في بَني عَدْنانِ


نِلْتَ اْلْعُلا وَ عَلَوْتَ في کُلِّ الْوَري
وَ تَقاصَرَتْ عَنْ مَجْدِکَ الثَّقْلانِ


أَعْني عَلِيّاً خَيْرَ مَنْ وَطَأَ الثَّري
ذَالْمَجْدِ وَالْاءِفْضالِ وَالْاءِحْسانِ


فَلَهُ الْمَکارِمُ وَالْمَعالي وَالْحِبا
ماناحَتِ الْاَطْيارُ في الْأَغْصانِ


1- افتخار و عزّت والا، از آنِ ما شد و ما در ميان فرزندان «عدنان» سربلند شديم.

2- تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه آفريده ها والاتر شدي و جنّ و أنس از عظمت تو عقب ماندند.

3- منظورم «علي» است، بهترين کسي که گام بر خاک نهاده است، بزرگوار و داراي احسان و نيکي.

4- والايي هاي اخلاقي و بزرگي ها از آن اوست، تا آنگاه که مرغان بر شاخه ها به ترنّم مشغولند.)[3] .

امام رضا عليه السلام به شاعر سربردار اهلبيت عليهم السلام توجّه دارد در مجلس او مي نشيند.

به اشعار او گوش فرا مي دهد،

و شعر و قصيده «کميّت» را تکميل مي کند

و حزن و اندوه مسلمين را با جاذبه هنري شعر به همگان مي فهماند که:

وَ قَبْرٌ بِطُوسٍ يَا لَهَا مِنْ مُصيبَةٍ

«و قبري در طوس (خراسان) قرار خواهد داشت، که واي از مصيبت هاي آن.»

و تا آنجابه جاذبه هنري شعر توجّه دارد که فرمودند:

«هر کس شعري درباره خاندان رسالت عليهم السلام بسرايد، خانه اي در بهشت براي او بنا خواهد گرديد.»









  1. خليفه اوّل قبل از به دست گرفتن حکومت، خويشاوندي خود با رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را مطرح مي کرد، و پس از حاکم شدن به بيعت مردم اشاره مي کرد که امام به هر دو ادّعاي او پاسخ داد.
  2. حکمت 190 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد و مدارک آن به شرح زير است:

    1- خصائص الائمة ص 85: سيّد رضي مؤلف نهج البلاغه

    2- غرر الحکم ص 326 / ج 2 ص 92: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- کتاب التعجب ص13 وص317: کراجکي (متوفاي 449 ه)

    4- کتاب سقيفه: جوهري (متوفاي 395 ه)

    5- تاريخ طبري ج6 ص263: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    6- بحارالانوار ج 8 ص 177 کمپاني: مجلسي (متوفاي 1110 ه).

  3. معجم بحارالانوار باب الفاء (فخار).