سرنوشت مصحف امام علي











سرنوشت مصحف امام علي



بي گمان، رويدادهاي عهد بني اميه و بني عباس و فشارهايي که بر خاندان علوي وارد مي ساختند، از ناگوارترين رويدادهاي تاريخ اسلام است. اين، به تنهايي مي تواند دليلي براي پنهان ماندن مصحف امام باشد. اما امام علي (ع)، خود نيز مدتي حکومت را در دست داشت و مي توانست مصحف خويش را مطرح سازد تا مردم از آن، نسخه بردارند و استفاده کنند. با اين حال، گزارشي از اين که حضرت در دوران خلافت، مصحف را به مردم نشان داده است، در دست نيست، بلکه اخباري ديگر در دسترس است که حضرت دستور داده است به همان مصحف عثماني بسنده کنند.[1] حتي بنابر روايت سُليم، امام علي (ع) به طلحه مي گويد: «اگر به قرآني که گرد آورده اند، تن در دهيد، از آتش مي رهيد و به بهشت درمي آييد.»[2] .

آيا پس از شهادت امام علي (ع) و سپري شدن دوران بني اميه و بهبود وضع علويان، امامان نمي توانستند مصحف علي (ع) را آشکار کنند و در دسترس مردم قرار دهند و دست کم، بخشي از آن را براي استنساخ در اختيار ديگران قرار دهند؟

چنان که گذشت، مصحف امام تنها کلام الهي نبوده تا فقدانش به هدف راستين نزول قرآن آسيب رساند و کوشش هاي پيامبر گرامي (ص) را بر باد دهد و نابودي دين را در پي آوَرَد. آن چه حضرت نوشته بود، افزون بر قرآن، عبارت از تأويل ها، تفسيرها، بيان شأن نزول ها، ناسخ ها و منسوخ ها بود. حضرت مي دانست اگر در دوران خلافت مصحف را در اختيار ديگران قرار دهد، چه بسا در آن تصرف کنند و به خواست خود تغييرش دهند؛ چنان که بسياري از روايات پيامبر را چنين کردند.[3] وانگهي، بيم آن مي رفت که پس از شهادت امام، در اختيار داشتن مصحف براي اصحاب مايه گرفتاري شود. حضرت با دورانديشي برنامه پس از رحلت خويش را تنظيم کرده و فرمان داده بود او را مخفيانه دفن کنند و جاي قبرش را آشکار نسازند[4] تا دشمنان نتوانند به کاري ناشايست دست زنند. بي گمان، نوشته ها و آثار معنوي و علمي امام با خطري بيش تر روبه رو بودند و پنهان ساختن آن ها، راهي کارساز براي رويارويي با خطر به شمار مي رفت.

نکته ديگر آن که دشمنان علي (ع)، تنها از گذر بر ساختن فضيلت و منقبت براي دشمنان، با آن حضرت به ستيز برنمي خاستند، بلکه گاه سخنانش را تحريف مي کردند و بدين وسيله هدف خويش را پي مي جستند. ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: به حضرت امام رضا (ع) گفتم: ما اخباري در فضايل اميرمؤمنان و شما از دشمنان مي شنويم که از شما نمي شنويم. آيا اين اخبار را بپذيريم؟ فرمود: «اي پسر ابي محمود، دشمنان، اخباري را در فضايل ما برساخته اند که بر سه دسته اند: اخباري که گزاف و زياده گويي است؛ اخباري که از سر کوتاهي در حق ما است و اخباري که مشتمل بر تصريح به طعن و مذمت دشمنان ما است.»[5] .

از اين روايت به خوبي در مي يابيم که دشمنان، بسيار پيچيده عمل مي کرده اند؛ گاه اخباري را به ظاهر براي بيان فضيلت هاي امامان برمي ساخته اند، ولي در حقيقت مي خواسته اند جايگاهشان را در پيش مردم فرو آورند و باور عمومي را تغيير دهند. درباره ابوالخطاب محمد بن ابي زينب نقل است که کتاب هاي اصحاب امام صادق (ع) را مي گرفت تا رونويسي کند. آن گاه اخباري برمي ساخت و به کتاب راه مي داد و نسخه هايي چند تکثير مي کرد و ميان مردم منتشر مي ساخت.[6] .

برخي روايات حاکي از آنند که امام علي (ع) گفته است که مردمان، تنها با حضور امام معصوم مي توانند از کتاب او بهره برند: «چونان که قرآن از عترت جدايي ناپذير است، از مصحف من نيز تنها با حضور عترت مي توانند سود برند.»[7] از اين جا مي توان به راز اصرار اهل بيت (ع) بر حفظ اسرار و آثار و دستور به تقيه و مواظبت بر نقل روايات پي برد. چنان که امامان هر آن احتمال مي داده اند که مأموران حکومت به خانه آنان يورش برده و نوشته هاي خود و پدرانشان را تاراج کنند، ناچار مي گشتند از خانه ديگران براي پنهان ساختن نوشته ها سود جسته يا آن ها را در زمين دفن کنند.

ابي الصباح کناني مي گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: از پيامبر در حق امام علي (ع) رسيده است: انتَ اخي و صاحبي و صفيّي و وصيّي و خالصي مِن أَهل بيتي و خليفتي في امّتي. فرمود: «آري، چنين روايتي هست و هذا مکتوبٌ عندي في کتابِ عَلِيٍّ. اما اين کتاب را از ترس مأموران دفن کرده ام.»[8] همچنين معلي بن خنيس از امام صادق (ع) نقل مي کند که کتاب هاي امام علي (ع) در پيش خود آن حضرت در مدينه بوده و هنگام هجرت به عراق آن ها را پيش ام سلمه به امانت گذاشته است.[9] .

مشابه اين تعبيرات درباره ائمه ديگر، به ويژه حسنين (ع)، بسيار رسيده است؛ مثلاً درباره اين دو آمده که آنان براي حفظ ميراث پيامبر اين نوشته ها را در اختيار ام سلمه قرار دادند.[10] اين نگراني ميان اصحاب و ياران حضرت نيز بوده است و آنان همواره بيم داشته اند که روزي دچار عقوبت دشمنان اهل بيت (ع) شوند. نمونه اي از آنان، رُشيد هجري است که دست و پاي و زبانش را به دليل هواخواهي از علي (ع) مي برند[11] و نيز ميثم تمار که به گونه اي بسيار فجيع به قتل مي رسد.[12] نيز نقل است که کميل بن زياد را حجاج مي کشد[13] و حجر بن عدي کندي (م 51 ق) به دستور معاويه، در مرج عَذرا، با شماري از شيعيان علي (ع) کشته مي شود[14] و افرادي ديگر شکنجه مي شوند يا به قتل مي رسند. نگاه به زندگي و رنج هاي چنين کساني به ما نشان مي دهد که شرايط روزگار پس از امام علي (ع) چقدر دشوار بوده و ياران و هواخواهان حضرت چقدر در فشار و رنج بوده اند و نمي توانسته اند از امام خويش به راحتي حديث و روايت نقل کنند.

فشارها و حساسيت ها براي اصحاب ديگر امامان نيز ادامه يافت و آنان نيز همواره در هراس بودند. در تاريخ آمده است که در اثر چنين وضعيتي، آثار و روايات بسياري از امامان و صحابه آنان از دست رفته است. درباره محمد بن ابي عمير نقل است که چون او را گرفتند و به زندان انداختند، خواهرش از ترس اين که مبادا روايات امامان و نام راويان به دست مأموران افتد، آن ها را در زمين دفن کرد و در نتيجه، نوشته هاي بسياري از او نابود شدند و تنها چهل جلد از آن ها بر جاي ماند.[15] .

چنان که گذشت، مصحف امام علي (ع) در آغاز روزگار خلافت، با بي اعتنايي روبه رو شد. خلافت امام علي (ع) نيز همواره در معرض طوفان فتنه ها و جنگ ها بود و از اين رو، آثار مکتوب حضرت، زمينه عرضه و استفاده عمومي نيافتند. پس از شهادت امام، اين وضعيت سخت و سخت تر شد و بني اميه، علويان را در تنگنا و سختي انداختند. پنهان ماندن مصحف امام را بايد معلول شرايط اجتماعي و سياسي آن روزگار دانست که امام و فرزندانش نتوانستند مصحف را براي بهره برداري به ديگران بسپارند. البته حضرت داراي برخي نوشته هاي ديگر نيز بوده که نمي خواسته است آن ها را در دسترس ديگر مردم بگذارد. در اين نوشته ها، آن دسته از اسرار علوم آمده بود که ويژه امامان است. اما بي گمان، مصحف امام از چنين نوشته هايي نبوده است.

امام علي (ع) و ديگر امامان اهل بيت (ع) به جاي اين که متن مصحف را به اصحاب واگذارند، به نقل احاديث مصحف و کتاب علي (ع) همت گماردند و رواياتي را مناسب با پرسش هاي اصحاب يا در ضمن بيان احکام و تفسير آيات و شأن نزول آن ها نقل مي کردند.[16] اما متن کامل اين کتاب چه شده و در اختيار چه کسي است؟ از برخي روايات دريافته مي شود که اصل کتاب در اختيار امامان بوده و دست به دست مي گشته تا به حضرت ولي عصر (عج) رسيده و هم اکنون در دست او است.[17] .









  1. ر.ک: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 88 و 74؛ صفار قمي، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 193.
  2. هلالي، سليم بن قيس، کتاب سُليم بن قيس، ج 2، ص 659.
  3. درباره چگونگي برخورد با حديث نبوي، ر.ک: ابوريه، محمود، اضواء علي السنةالمحمديه، ص 121.
  4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوارج 42، ص 214، ح 15 و 16 و 17 و 19 و 30 و 33؛ مفيد، الارشاد، ص 10.
  5. صدوق، عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 304، ح 63.
  6. طوسي، اختيار معرفةالرجال (رجال کشي)، ص 224. درباره روايات ابوالخطاب و مذمت او از سوي امام صادق (ع)، ر.ک: همان، ص 294 - 295.
  7. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 28، ص 308؛ مسعودي، علي بن حسين، اثبات الوصيه، ص 121 - 122.
  8. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 53 و 52.
  9. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 50.
  10. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 207.
  11. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 42، ص 121 و 138.
  12. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ص 127 و 138.
  13. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ص 163؛ محدث قمي، عباس، سفينةالبحار، ج 4، ص 264.
  14. محدث قمي، عباس، الکني والالقاب، ج 1، ص 304.
  15. تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، ج 8، ص 5.
  16. قبانچي در کتاب مسندالامام علي، عمده مطالب جلد اول و دوم را به رواياتي اختصاص داده که از حضرت در باب قرآن نقل شده است. حجم اين روايات، گوياي نقل گسترده ائمه (ع) از حضرت در باب تفسير است؛ گر چه براي ما روشن نيست که ائمه (ع) چقدر در باب تفسير قرآن سخن گفته اند، و آن چه براي قضاوت به ما رسيده همين مقدار است. البته بايد در کنار اين روايات، روايات ديگري را که از طرق ابن عباس، حسن بصري، ابن جبير و ديگران نقل شده و صريحاً نام حضرت در آن ها نيامده است، اما شواهد گوياي آن است که از اهل بيت (ع) باشند، به حساب آورد.
  17. الکافي، ج 2، ص 462.