احيا و اقامه حق و دفع باطل















احيا و اقامه حق و دفع باطل



اقامه و احياي حق و دفع باطل، از بزرگترين آرمانهاي حکومت از ديد علي(ع) است و امام(ع) بارها مبنا و دليل پذيرش حکومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلام نموده است. عبدالله بن عباس مي گويد: «در منطقه «ذي قار» در گذرگاه جنگ بصره، شرفياب محضر امير مؤمنان(ع) شدم. ديدم نعلين خود را وصله مي زند. در اين حال رو به من کرد و گفت: اين نعل چقدر ارزش دارد؟ در پاسخ گفتم: قيمتي ندارد. علي(ع) فرمود: به خدا قسم! اين نعل کهنه در نظر من ارزشمندتر از حکومت بر شماست، مگر آن که بتوانم حقي را بر پا دارم يا جلوي باطلي را بگيرم[1] ». بدين ترتيب امام(ع)، اقامه حق و دفع باطل را اساسي ترين وظيفه خويش مي شناسد و حکومت را براي تحقق حق به دست گرفته است. در سايه اين وظيفه است که وظايف اصلي ديگر سامان مي يابد و زمينه هاي سير به سوي اهداف متعالي در دولت حق فراهم مي شود و امنيت لازم به دست مي آيد و دينداري، معنايي حقيقي مي يابد. شايان ذکر است «حق» در نهج البلاغه به دو طريق استعمال گشته است؛ يکي: حق در برابر ناحق به معناي «عدل» در برابر «ظلم»؛ ديگري حق به معناي «صحيح» در برابر باطل (ناصحيح). عدم رعايت و ترک اين دو جهت توسط مردم، منشأ پيدايش جنگهاي دوران حکومت اميرالمؤمنين(ع) شد. امام(ع) پايه حکومت خويش را بر اساس اقامه عدل و بازگرداندن امور اجتماعي به مجاري اسلامي بنا نهاد. ايشان در مورد حق مداري پيامبر(ص) مي فرمايد: «و کان عوناً بالحق علي صاحبه، و المعلنِ للحقَّ بالحقِّ؛[2] [پيامبر] کمک و ياور حق بود و با حق، صاحب حق را کمک مي کرد، اما نه به هر روشي، حتي باطل و ناصحيح، بلکه به وسيله حق، حق را آشکار مي ساخت». از ديد امام(ع) نظر اکثريت همواره موافق و مقارن با حق و حقيقت نيست، امام پايه حکومت خود را بر پيروي از حق و اقامه آن نهاده بود و خود، محور و مفسر حق بود. از اين رو هرگاه اکثر جامعه، از حق پيروي مي کردند، پيشرو آنان بود، ولي اگر از حق سر باز مي زدند، او همچنان با حق بود و از جدايي اکثريت باطل، بيم نداشت. همچنانکه به عمار مي فرمايد: «اي عمار! اگر ديدي علي از راهي رفت و همه مردم از راه ديگر، تو با علي برو و ساير مردم را رها کن. يقين بدان علي هرگز تو را به راه هلاکت نمي برد و از شاهراه رستگاري خارج نمي سازد».[3] .









  1. همان، خ33، ص111.
  2. سيدابراهيم علوي، مجموعه مقالات اصول و شيوه هاي حکومت اسلامي، ص160.
  3. کنز العمال، ج12، حديث ش 1212، چاپ حيدرآباد.