در اُمور اجتماعي و ميدان عمل












در اُمور اجتماعي و ميدان عمل



علي (ع) در سراسر زندگاني، تمشيت امور اجتماعي و شرکت در کار توده ي مردم، از بسيج کارزارها و شرکت درپيکارها تا رسيدگي به اموال عمومي و حقوق توده ها و مراقبت کار کارگزاران کشورهاي اسلامي را بر عهده داشت.

از نماز جماعت و ايراد خطبه و انجام آداب ديني و آيين جهانداري و رموز نبرد و داوري و فتوا و حل مشکلات علمي و عملي و مشاوره در مشکلات و رسيدگي به کار افراد و کوشش در کسب و کار، تا جنگ و صلح، همه ي امور را اداره مي کرد و همه کار را به نيکوترين وجه تمشيت مي داد.

آن يکه سوار ميدان انسانيت، نظام فاسد کهن را درهم فروريخت. بت و بت پرست را شکست، مقام والاي انسان و ارزش او را آشکار ساخت و انسان را بر اريکه ي سرفرازي و بزرگواري که شايسته ي او بود نشاند؛ روش انقلابي اجتماع را پي افکند و زندگاني را شاخص ها و اصول روشن آورد، و برنامه ي صريح و متقن و بي ابهام ارائه داشت و لوحه ي حيات منطقي بشر را تنظيم کرد؛ سنتهاي غلط را از بُن بر کند و سنتهاي نيکو نهاد؛ بر نژادپرستي و محرکات شخصي خط بطلان کشيد و بشر را از بن بست شوربختي ها رهايي داد، تاروپود جامه ي انسانيت را بافت، شاهين ترازوي عدل را به ميزان در آورد، تلاش پاکيزه براي کسب روزي و توکل را آموخت.

بالجمله، عاصمه ي جهان اسلام، يعني جهان بي آلايش و بي تشويش را استوار ساخت و مرزهاي آن را از مهاجمه نگهباني کرد و باري، آن سازمان را چون سازمان هستي، نظامي مستقل داد.

علي (ع) در همه ي اين قلمروها مرد عمل و پيشتاز نمونه بود و همه را در زندگاني عملي تجربه کرده و از واقعيات حيات و اجتماع و جهان اقتباس کرده بود و آن همه را با مفاهيم والاي شعري و با زيبايي به کمال، به شيوايي و رسايي بيان کرد.

بالجمله، اگر ارزش انسان به ميزان وسعت فکر و صميميت او با بشر و پايه ي فداکاري و ايثار، و اعمال بي ريا و رهبري انسان به ديار فرخندگي و نور باشد، در همه ي تاريخ کيست همتاي او؟ و کيست که همه ي گفتارش را تجربه کرده باشد.

جز او، فرمانرواي خردمند، و خردمند زاهد، و زاهد جنگجو، و جنگجوي

[صفحه 6]

پر عاطفه، و سياستمدار راستگو و صميمي و راست کردار و دلير سخنور کيست؟

کيست که واقع بيني پر جلال، و عفاف پر شکوه، و اعتدال در خشانش در اوجي چنان بوده باشد؟

جز او کيست که همه ي عمر در بت شکني و انسان سازي و انسان پروري پيگير، باشد و کيست که در نظم حيات اجتماعي، و استواري بناي آن وجهت دادن به حرکت و پرواز بشر در همه ي آفاق فکر و عمل، عالي ترين عاطفه ي انساني همتراز او باشد؟

جز او کيست که در ميدانهاي هولناک کارزار، دل شيران شير و دليران دلير از هيبت او لرزيده باشد و او خود، در مقابل کمترين تعدي به ستمديده ي ناتوان، اشکش روان شده باشد؟

کيست جز او در اقليم سخن فرمانروا، که چکيده هاي حکمت از قملش تراويده باشد؟

کيست جز او، بر همه ي شهوات و خواهشهاي خود امير، آن سان که دنيا با همه ي جاه و جلال يک دم بر دل استوارش راه نيافته باشد؟ چه عمر عزيز و با سعادتي. و چه نيکو سر انجامي: نثارجان، در راه حق. آنان که گفته اند خداي را به علي (ع) شناخته اند، چه تمام و نيکو گفته اند. بي جا نيست که در طي تاريخ، علي (ع) اين همه ستايشگر و جان نثار داشته است حتي او را به مرتبه ي الوهيت رسانيدند. همانا که علي (ع) امان نامه ي بشريت است. و اوست که مشعل فروزان هدايت به سعادت بود، و آن مشعل پر فروغ را از گذرگاه نسلها دست به دست گردانيده و به آن دلها را منور کرده و سنگلاخ تيره ي زندگاني را روشن و هموار ساخته است و لحظه اي از روشنگري و هدايت کوردلان و آينه داري صاحبنظران و نابود کردن ديوان سياهدلي و کوردلي درنگ نفرموده و دمي جانب حقيقت را فرونگذاشته است.

پس چه مايه دريغ است که سخنان و افکار چنين يگانه اي را ندانيم و آن را آويزه ي گوش و برنامه ي زندگاني نسازيم.

ويژگي ديگر سخنان او آن، که هر سخن را به مناسبت رويدادي، به ارتجال بيان مي کرد و هرگز براي تنظيم خطابه يا نامه يا سخن ديگر، چنانکه رسم همه ي سخنوران نامي است، به دفتر و کتابخانه اي مراجعه نداشت و به پيراستن آن نمي پرداخت، با آن همه،

[صفحه 7]

سخنان وي از حيث همه ي ارکان سخن بي نظير است، آيا در صحيفه ي تاريخ بشر او را مانندي است؟


صفحه 6، 7.