زمزمه عاشقانه با چوبه دار











زمزمه عاشقانه با چوبه دار



ميثم از همان زمان که از چگونگي مرگش آگاه شد، همواره کنار آن درخت خرما مي رفت و نماز مي گذارد و با درخت زمزمه عاشقانه مي کرد و مي گفت: چه درخت خرماي با برکت و فرخنده اي که من براي تو خلق شدم و تو براي من رشد کرده اي. پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام ميثم همواره به آن درخت سرکشي مي کرد تا آن را بريدند، او هم چنين مواظب تنه آن درخت بود و از کنار آن آمد و شد مي کرد و به آن مي نگريست و هرگاه عمرو بن حريث را مي ديد به او مي گفت: من در آينده همسايه تو خواهم شد، حق همسايگي مرا نيکو بدار.[1] .







  1. شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 292؛ ارشاد مفيد، ج 1، ص 324؛ رجال کشي، ص 84، ح 139.