پايان جنگ جمل و حفاظت از عايشه
محمّد بن ابوبکر با سرعت خود را به عايشه رساند و بندهاي هودج را باز کرد و گفت و گويي ميان آن دو صورت گرفت. سپس امير مؤمنان عليه السلام خود را به کجاوه عايشه رساند و فرمود: اي شقيراء آيا رسول خدا صلي الله عليه و آله به تو چنين سفارش کرده بود که شورش کني و عليه جانشين او جنگ به راه اندازي؟ عايشه گفت: حال که پيروز شده اي گذشت و عفو نيکو پيشه کن. امام عليه السلام که قبلاً چنين تصميمي داشت، وي را تکريم نمود و به محمد برادر عايشه دستور داد او را به محل امني ببرد. امام عليه السلام درباره سلامتي عايشه پرسيد و محمد خبر سالم بودن او را به امام داد و آن گاه به دستور امام عليه السلام او را به خانه بني خلف بردند. محمّد بن ابوبکر مي گويد: با اين که خواهرم مورد ترحم امام عليه السلام قرار گرفت، ولي پيوسته به من و امام ناسزا مي گفت و براي کشته هاي خود طلب مغفرت مي کرد.[1] .
هنگامي که جنگ جمل با پيروزي سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام به پايان رسيد و شتر عايشه به دستور امام پي شد و کجاوه اش سرنگون گرديد، امام عليه السلام براي جلوگيري از فتنه هاي بعدي و رعايت حال عايشه ندا داد: بندهايِ هودج او را باز کنيد. سپس به محمّد بن ابي بکر فرمود: «خواهرت را از جانب من کفايت و مراقبت کن.»