نگراني معاويه از مالك اشتر











نگراني معاويه از مالک اشتر



از روز اول صفر، جنگ ميان دو سپاه مجدداً آغاز شد و غالباً برتري با سپاه امام عليه السلام بود که مالک اشتر نقش اصلي را ايفا مي کرد و اين مسئله بر معاويه گران بود، لذا به مروان گفت با سوارکاران قبايل يحصب و کلاعيين به ميدان جنگ برو، مروان گفت: بهتر است عمروعاص را براي جنگ با مالک روانه ميدان کني که سرانجام معاويه پذيرفت و از او خواست تا همراه نيروهاي آن دو قبيله بر مالک اشتر بتازد. او گرچه از رو به رو شدن با مالک هراس داشت، اما براي حفظ موقعيت خود، دستور معاويه را پذيرفت و راهي جنگ شد. ابتدا در مقابل رجز خواني مالک او هم رجز خواند، ولي با نخستين حمله مالک به وحشت افتاد و در ميان نيروهاي خود پنهان شد و مورد توبيخ و تحقير آنان قرار گرفت.[1] .

روز ديگر عبيداللَّه بن عمر، به دستور معاويه همراه با نيروهاي فراوان عازم نبرد با سپاه امير مؤمنان به فرماندهي مالک اشتر شد. مالک به هنگام رويارويي رجزخواني نمود و چنان حمله کرد که نيروهاي عبيداللَّه درمانده شدند و به عقب بازگشتند. اين شکست براي پسر عمر و معاويه بسيار گران شد و مايه آزردگي خاطرشان گرديد.[2] .







  1. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 8، ص 79 - 80.
  2. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 8، ص 71.