رفتار اجباري











رفتار اجباري



عبارت است از رفتاري که از علت جبري محض صادر شود. اين نوع رفتار شامل رفتارهاي انعکاسي محض نيز است. ملاک جبري بودن يک رفتار آن است که انسان در صادر کردن يا ابراز آن، درست مانند يک وسيله ي ناآگاه و بي اختيار بوده باشد. مانند سقوط جبري از يک پرتگاه، که تمامي لحظات حرکت سقوطي با جبر محض انجام مي گيرد. زيرا غير از يک راه الف که سقوط است، راه ديگري وجود ندارد. بعضي از متفکران ما بين دو نوع رفتار اضطراري و اجباري تفاوتي نمي گذارند. اين قطعا اشتباه است، زيرا در رفتار اضطراري، اراده براي رفتار وجود دارد، نهايت اين است که انگيزه و عامل به وجود آورنده ي اراده، امري است ناخواسته و در عين حال مهم که موجب به وجود آمدن اراده ي تحميلي و ثانوي شده است. در صورتي که در رفتار اجباري، اصلا اراده اي وجود ندارد و انسان در صادر کردن يا بروز دادن رفتار مفروض، مانند يک وسيله ي محض است.

زندگي افراد بسيار بسيار فراواني از انسان ها، با اينگونه رفتارهاي

[صفحه 78]

اجباري سپري مي شود، که عمدتا ناشي از نقص آگاهي ها به طرق زندگي است. البته معناي اين جمله آن نيست که اين افراد فراوان مجبور به رفتارهاي اجباري هستند، بلکه برخي از اينگونه رفتارها مسبوق به قدرت انتخاب و اختيار بوده است، که با بي توجهي و فرورفتن در محسوسات زودگذر، خود را مبتلا به رفتارهاي جبري نموده اند. بعضي ديگر از افراد هستند که موقعيت محدودي را که در آن قرار گرفته و رفتار آن موقعيت را صادر مي کنند، تحت محاسبه قرار داده و فقط از اختيار در آن موقعيت محدود برخوردار هستند. خلاصه، مقدار بسيار بسيار فراواني از کاروان بشريت، با اختيار، خود را در جبر غوطه ور مي کنند و نمي دانند عظمت اختيار چيست و دخالت و نظاره و سلطه ي شخصيت در رفتار، چه لزوم و ارزشي دارد. احساس اختياري که اينان دارند، همان است که مولوي توضيح مي دهد:


اشتري ام لاغر و هم پشت ريش
ز اختيار همچو پالان شکل خويش


اين کژاوه گه شود اين سو کشان
آن کژاوه گه شود آن سو گران


خدايا:


بفکن از من حمل ناهموار را
تا ببينم روضه ي انوار را



صفحه 78.