انسان قانون عليت را از بين نمي برد











انسان قانون عليت را از بين نمي برد



انسان قانون عليت را از بين نمي برد و معدومي را موجود و موجودي را معدوم نمي کند، بلکه با تحصيل آگاهي ها و قدرت هاي متنوع در عليت علت ها و انگيزگي انگيزه ها، در رابطه با خويشتن تصرف مي کند.

براي درک و پذيرش مطلب فوق، يک مثال بسيار ساده را در نظر

[صفحه 28]

مي گيريم. يک توپ زيبا و يک اسباب بازي خوشايند، شخصيت و من ما را در دوران کودکي تحت تاثير جدي قرار مي داد. به طوري که براي ما چيز ديگري به عنوان مطلوب در اين دنيا مطرح نمي شد. ولي امروزه که ده ها سال از آن حال کودکي فاصله گرفته ايم، نه تنها آن اسباب بازي نمي تواند کمترين تحريکي در ما ايجاد کند، بلکه اگر براي کودکانمان نيازي به تصور آن اسباب بازي نداشتيم، شايد که سال ها مي گذشت و اصلا آن را در ذهن خود خطور نمي داديم. شخصيت ما، تفکر ما و آرمان ها و هدف گيري هاي ما خيلي خيلي بالاتر از آن است که ما را رها کنند تا به آن اسباب بازي ها متوجه شويم. بنابراين، آنچه که واقعيت پيدا کرده است، اين است که قدرت و استعدادهاي به فعليت رسيده ي ما، عليت و انگيزگي هر آنچه که در گذشته ما را تحت تاثير خود قرار مي داد، از بين برده است، نه وجود آن را. به طور خلاصه مي گوييم: هر اندازه که استعدادهاي آدمي بيشتر به فعليت مي رسد و آگاهي هاي او افزوده و قدرت انتخاب او گسترده تر مي شود، قدرت او در ايجاد تغيير در عليت علت ها و انگيزگي انگيزه ها رو به افزايش مي رود. بنابراين، اين مطلب را به عنوان يک اصل مطرح مي کنيم که: «انسان قانون عليت را از بين نمي برد و هيچ معدومي را موجود و هيچ موجودي را معدوم نمي کند. بلکه با تحصيل آگاهي ها و قدرت هاي متنوع، در عليت علت ها و انگيزگي انگيزه ها در رابطه با خويشتن تصرف مي کند.»

چنانکه انسان هنگامي که آتشي را خاموش کند و آن را از سوزاندن ساقط کند، به معناي مخالفت با قانون عليت نيست، بلکه خاموش شدن

[صفحه 29]

آتش به وسيله ي آب، که علت خاموشي آتش محسوب مي شود، خود مصداقي از جريان قانون عليت است که آب به عنوان علت خاموش کننده ي آتش وارد ميدان عمل شده است.

با توجه به اصل فوق، اين قضيه به خوبي اثبات مي شود که: «اختيار داشتن انسان با جريان قانون عليت در تاريخ هيچ منافاتي ندارد.» چنانکه اختيار انسان هيچ منافاتي با قانون عليت در وضع رواني و مغزي و حرکات عضلاني انسان ندارد.

اشکال ديگري که ممکن است براي نفي جريان قانون عليت در تاريخ مطرح شود، حوادث محاسبه نشده يا غير قابل محاسبه است، که به طور فراوان در مسير تاريخ اتفاق افتاده است. تا جايي که گفته شده است:


نداند به جز ذات پروردگار
که فردا چه بازي کند روزگار


و شاعري عرب زبان مي گويد:


ما کل ما يتمني المرء يدرکه
تجري الرياح بما لا تشتهي السفن


«هر آن چه که انسان آرزو کند به آن نمي رسد. بادها بر خلاف ميل کشتي ها مي وزند.»


برد کشتي آن جا که خواهد خداي
و گر جامه بر تن درد ناخداي


آيا امثال فراواني از باران محاسبه نشده اي که به وسيله ي قطعه ابري سياه از گوشه اي از فضاي واترلو پيدا شد و به دره ي واترلو باريدن گرفت، و

[صفحه 30]

ناپلئون بناپارت را از پاي در آورد، و به قول برخي از تحليل گران تاريخ، سرنوشت قاره ي اروپا را تغيير داد، براي اثبات اين که جريان تاريخ و تحولات و رويدادهاي آن را نمي توان با قانون عليت تفسير و توجيه کرد، کفايت نمي کند؟! به نظر مي رسد اين اشکال هم وارد نيست، زيرا ميان حادثه ي محاسبه نشده و حادثه ي بي علت تفاوت زيادي است. معناي حادثه ي محاسبه نشده اين است که علل يا زمان وقوع حادثه براي انسان مجهول باشد، مانند اين که شما در خيابان مي رويد و ناگهان دوست خود را ملاقات مي کنيد که اصلا حتي احتمال ملاقات مزبور هم براي شما مطرح نبود. از اين جهت حادثه ي مزبور را حادثه ي محاسبه نشده مي ناميم. ولي حتي کمترين حرکتي که دوست شما براي عبور از آن خيابان که شما عبور مي کرديد، انجام داده است، معلول علتي بوده است که اگر آن علت نبود، هيچ حرکتي به وجود نمي آمد. همچنين آمدن قطعه اي ابر و باريدن به دره ي واترلو، در محاسبات ناپلئون نبود، ولي حتي ناچيزترين حرکت ابر و بارش آن بدون علت نبوده است.

اين که مي گوييم: «انسان قانون عليت را از بين نمي برد و معدومي را موجود و موجودي را معدوم نمي کند، بلکه با تحصيل آگاهي ها و قدرت هاي متنوع، در عليت علت ها و انگيزگي انگيزه ها در رابطه با خويشتن تصرف مي کند»، درست مانند اين است که مي گوييم انسان نمي تواند از عدم محض گندم را به وجود بياورد، ولي انسان مي تواند گندم را، آرد و آرد را خمير کند، و از آن خمير نان بپزد و آن را بخورد. در صورتي که ممکن بود گندم، با ارتباط با انواعي از اجزاي جهان هستي

[صفحه 31]

تفاعل کند و مسير ديگري را پيش بگيرد. مثلا آن را گاو بخورد، يا نشاسته ي آن را با عناصر قابل تفاعل ديگر ترکيب کرده، به شکل مرکبي خاص در جريانات طبيعي قرار دهند. يکي از مسيرهاي گندم هم اين است که زير خاک به طور مناسب قرار بگيرد و شرايط روييدن آن به وجود بيايد و مسير سنبله شدن را طي کند و دانه هايي از گندم را به وجود بياورد.

ملاحظه مي شود که وقتي انسان گندم را آرد و آرد را خمير و خمير را نان و نان را مي خورد، نه معدومي را موجود و نه موجودي را معدوم و نه قانون عليت را نقض مي کند، بلکه با معرفت و قدرتي که دارد، با به وجود آوردن علت اقوي، مسير و جهت حرکت گندم را تعيين مي کند. در گندم متحرک در مسير انتخاب شده از طرف انسان، کمترين خلاف اصل و قانون صورت نمي گيرد. اگر بخواهيم قانون اين جريان را با اصطلاح مناسبي بيان کنيم، بايد بگوييم:



صفحه 28، 29، 30، 31.