مردي ناشناس کنار خانه علي
خدايت رحمت کند اي ابوالحسن! تو در گرايش به اسلام از همه پيشگامتر بودي و در گرايش به ايمان از همه پيشروتر، و در يقين استوارتر و ترسناکتر از همه به خدا، بيش [صفحه 544] از همه رنج کشيدي و از همه بيشتر از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پاسداري نمودي... آن هنگام که اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ناتوان بودند تو توانا بودي، آن هنگام که آنها در جبهه جنگ، خواري و زبوني از خود نشان مي دادند، تو مرد ميان جنگ بودي و آن وقت که آن ها سستي کردند تو بر پا خاستي... تو همچون کوه بودي اما کوهي ستبر و استوار که در برابر طوفان نلغزند... اي کسي که در پرتو وجودت راه راست روشن شود و مسائل مشکل آسان گرديد و شعله هاي آتش (فتنه ها) خاموش شد اسلام با تو نيرو گرفت، و فرمان خدا آشکار گرديد، با رفتنت جانشينانت را در رنج و غمي جانکاه فرو بردي، تو بزرگتر از آن هستي که سوگ فراقت با گريه جبران گردد، مصيبت فراق تو در آسمان بسيار بزرگ جلوه کرد، و در زمين انسانها را خورد نمود انا الله و انا اليه راجعون ما تسليم قضاي الهي هستيم... تو براي مؤ منان، پناه و سنگر و کوهي سربلند و خلل ناپذير، و براي کافران شراره خشم بودي. آن مردم ناشناس همچنان با سوز دل سخن مي گفت و در طول گفتار او، همه مردم حاضر، سراپا گوش بودند و سخن او را مي شنيدند، تا اينکه سخن او تمام شد و سخت گريست، حاضران همه گريستند، سپس او را نديدند، به جستجويش پرداختند ولي پيدايش د نکردند.[1] .
روز شهادت حضرت علي (عليه السلام) سراسر کوفه يکپارچه عزا شد، به طوري که يادآور رحلت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در مدينه بود، دهشت و اضطراب مردم را فرا گرفت، ناگهان مردم ديدند مردي گريان و شتابان در حالي که مي گفت: انا لله و انا اليه راجعون به پيش مي آمد، مردم او را نمي شناختند (گويا حضرت خضر بود) او فرياد مي زد: امروز رشته خلافت نبوت بريده شد، تا اينکه به در خانه امام علي (عليه السلام) آمد، آنگاه با سوز و گداري خطاب به علي (عليه السلام) چنين گفت:
صفحه 544.