قبرش چون قدرش مخفي











قبرش چون قدرش مخفي



امام حسن (عليه السلام) وقتي از دفن بدن مطهر پدر بزرگوارشان برگشتند به منظور جلوگيري از تخريب يا نبش قبر مطهر حضرت علي (عليه السلام) توسط بني اميه و مروانيها، سه تابوت تهيه کرد و بر يکي از آن تابوتها نماز خواند تا به عنوان اينکه مي خواهند آنرا در خانه دفن کنند ببرند و يک تابوت را فرستاد در خانه جعدة بن هبيره به عنوان اينکه مي خواهند

[صفحه 485]

آنجا دفن کنند و يک تابوتي را در دالان مسجد گذاشتند به عنوان اينکه مي خواهند بدن مطهر امام را در مسجد دفن کنند و در روايتي ديگر دارد که سه تابوت ديگر هم تدارک کرد و يک تابوت را فرستاد بيت المقدس که مردم بگويند جنازه امام را برده اند بيت المقدس و يک تابوت ديگر را فرستاد مدينه و يک تابوت ديگر را فرستاد مکه و به اين شکل محل اصلي قبر مطهر پدر خود را مخفي نمود. حضرت سجاد (عليه السلام) پس از واقعه کربلا چند مرتبه پنهان به زيارت آمد و به بعضي از خواص مثل ابوحمزة ثمالي قبر امام را نشان داد (صاحب دعاي مشهور ابوحمزه) بعد امام باقر (عليه السلام) از مدينه چند مرتبه به نجف آمد و به اصحاب خاص خود نيز قبر حضرت را نشان داد تا زمان امام صادق (عليه السلام) که امام به صفوان چند درهم پول داد تا با اين پول چند سنگ روي قبر حضرت بگذارد صفوان هم سنگهايي تدارک کرد و دور قبر را کمي مثل تل بالا آورد تا اينکه روزي هارون الرشيد وقتي از بغداد رفته بود براي شکار به اين صحرا رسيد سگهاي شکاري خود را به دنبال عده اي آهو رها کرد، هارون ديد آهوان به تل خاکي رسيدند و آنجا سر به خاک سائيدند و سگهاي او برگشتند آهوان دوباره پس از اينکه از قبر دور شدند هارون دوباره سگها را به سمت آنها رها کرد ولي دوباره همان اتفاق افتاد و حتي براي سومين بار نيز اين کار تکرار شد شعيه و سني اين موضوع را نقل مي کند، مورخ مشهور ابن خلکان سني نيز آنرا نقل کرده است. هارون تعجب کرد که اينجا چه خبر است، هارون پرسيد در اين محدود اگر آبادي هست پيدا کنيد و پيرمردي از آن را حاضر کنيد. لشکريان هارون گشتند و پيرمردي را پيدا کردند و پيرمرد گفت: من با پدرم اينجا مي آمديم، پدرم مي گفت: که من همراه امام صادق (عليه السلام) اينجا مي آمدم اينجا قبر اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) است. هارون وضو گرفت و نماز خواند بعد هم صندوقي تهيه کرد و اتاقي بر روي آن قبر شريف بنا کرد تا سال 300 هجري که مرحوم عضدالدوله ديلمي خودش را به نجف رساند و ساختمان مجللي را در آنجا بنا کرد.[1] .

[صفحه 459]



صفحه 485، 459.





  1. فرحة الغري و ارشاد القلوب.