يار نزديک دو امام
برخي نقل کرده اند که عمر بن حمق روزي رو به علي (عليه السلام) کرد و عرض کرد: يا اميرالمؤ منين! به خدا سوگند، من ترا دوست نداشتم و با تو بيعت نکردم براي اين که خويشاوندي بين من و تو وجود دارد و به براي گرفتن پولي و يا درخواست مقامي از تو بود، ولي به اين خاطر ولايت تو را پذيرفتم چون که در تو پنج خصلت است: تو پسر عموي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و اولين کسي هستي که به او ايمان آوردي و تو همسر سرور زنان امت؛ فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هستي و تو پدر ذريه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي باشي و تو عظيم ترين مرد از مهاجرين هستي که در جهاد خدا والاترين سهم را دارا هستي، پس اگر به من دستور داده شود که کوههاي سنگين را از زمين بر کنم و به جايي ديگر منتقل نمايم و يا درياهاي مواج را از آب خالي سازم تا اينکه بتوانم به نحوي در هر امري دوستان و اوليايت را تقويت نمايم و دشمنانت را منکوب سازم، گمان نمي کنم توانسته باشم، حقي را که بر گردنم داري ادا نمايم. حضرت امير (عليه السلام) در پاسخ او فرمود: بارالها! قلبش را به نور تقوي منور ساز و او را به صراط مستقيم هدايت کن. اي کاش در سپاه من صد نفر مانند تو وجود داشت. حجر عرض کرد: در آن صورت، به خدا قسم سپاه تو تکميل شده و کمتر کسي پيدا مي شد که به تو خيانت کند. [صفحه 367]
عمر و بن حمق خزاعي از شرطة الخميس و از خواص اصحاب اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) بود. اين شهر آشوب او را نزديکترين ياران امام علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) مي داند.
صفحه 367.