اولين سري كه بر نيزه رفت











اولين سري که بر نيزه رفت



عمرو بن حمق مدت زيادي در خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بود، تا اينکه روزي حضرت به او فرمود: به همان جايي که از آنجا هجرت کردي بازگرد تا اينکه اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) به ولايت رسد، آنگاه به سوي علي (عليه السلام) بشتاب.

عمر بن حمق از مدينه برگشت و در محل خود به تبليغ اسلام مشغول شد تا اينکه حضرت امير (عليه السلام)، کوفه را مقر حکومت خود قرار داد، پس به سوي اميرالمؤ منين (عليه السلام)- به کوفه - روانه شد و در آنجا مدتها درخدمت آن حضرت بود تا اينکه روزي اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) به او فرمود:

آيا منزلي داري؟ عرض کرد: آري! حضرت فرمود: آنرا بفروش و پولش را به قبيله ازد بسپار زيرا پس از چندي که من از ميان شما رفتم حکومت وقت در پي تو مي فرستد که دستگيرت نمايد، پس قبيله ازد تو را پناه مي دهند تا اينکه از کوفه خارج شوي و به قلعه موصل برسي. به موصل که رسيدي به شخص فلجي برمي خوري، پس نزد او بنشين. آنگاه از او آب مي خواهي تو را سيراب خواهد کرد و از تو مي پرسد که

[صفحه 365]

چه کاره اي؟ تو به او خبر ده و اسلام را بر او عرضه کن که او مسلمان مي شود. سپس دستت را روي پايش بمال که خداوند ان شاء الله او را شفا مي بخشد و همراه تو قيام مي کند. از آن پس بر شخص نابينايي مي گذري که او هم از تو سؤ ال مي کند چه کاره اي؟ او را خبر ده و به اسلام دعوتش د کن، دعوتت را اجابت مي کند و آنگاه دستت را بر چشمش بمال که به خواست خداوند بينائيش باز مي گردد و همين دو نفر هستند که ترا پس از مرگ، در قبر خواهند گذاشت. سپس نظاميان سواره به دنبال تو مي آيند، پس هر گاه نزديک قلعه در فلان موضع رسيدي خسته خواهي شد؛ از اسبت فرود آي و غاري که آنجا هست وارد شو و همانا در ريختن خون تو فاسقين از جن و انس شرکت خواهند داشت، پس از مدتي در سال 50 هجري قمري عمروبن حمق به آنچه اميرالمؤ منين (عليه السلام) فرموده بود عمل کرد تا اينکه به قلعه فوق رسيد، به آن دو نفر گفت: چه مي بينيد؟ گفتند: اسب سواراني مي بينيم که به سوي ما مي آيند. سپس از اسبش فرود آمد و داخل غار شد و اسب را رها کرد وقتي وارد غار شد ماري او را زد سپاه دشمن رسيد اسبش را ديدند که بي سرپرست رها شده فهميدند که او در همين نزديکي است. دنبالش رفتند تا او را در غار يافتند سر مبارکش را از تن جدا کرده نزد معاويه آوردند. معاويه دستور داد سر او را بر نيزه اي قرار داده در شهر بگرداند و اين اولين سري در اسلام بود که توسط معاويه بر نيزه رفت.[1] .



صفحه 365.





  1. اسد الغابه.