حيله گر درمانده











حيله گر درمانده



در زمان خلافت عمر دو نفر حيله گر نقشه کشيدند تا با نيرنگ مال زني را از چنگش در آورند آنها با هم مالي را نزد آن زن بردند و گفتند: اين مال نزد شما به عنوان امانت باشد هر گاه هر دو نفر ما با هم آمديم اين امانت را به ما مي دهي و اگر تنها آمديم اين مال را به هيچکدام از ما نمي دهي. زن قبول کرد پس از چندي يکي از آن دو مرد نزد زن آمد و گفت: مال امانتي ما را بده. زن گفت: نمي دهم مگر اينکه رفيق تو نيز حاضر شود. مرد به زن گفت: شرط ما حضور هر دوي ما بوده ليکن رفيق من مرده است. سرانجام زن گول خوردو امانت را به يکي از آنها تحويل داد بعد از چند روز مرد دوم نزد زن براي مطالبه امانت آمد زن جريان را برايش توضيح داد که رفيقش مال او را گرفته است. مرد دوم گفت: تو شرط ما را نقض کردي و ضامن هستي بايد جبران کني.

جهت حل قضيه نزد عمر آمدند. عمر به زن گفت: تو ضامن هستي و بايد به هر نحو که شده مال اين مرد را جبران کني زن گفت: اي عمر، علي (عليه السلام) را در ميان ما حاکم قرار بده تا او داوري کند. عمر پيشنهاد زن را پذيرفت. علي (عليه السلام) آمد و به مرد دوم فرمود: امانت تو نزد من است ولي تو با رفيقت شرط کردي با هم بياييد امانت را بگيريد برو رفيقت را پيدا کن و با هم بياييد تا من امانت را به شما دو نفر بدهم مرد دوم رفت و به ناچار ديگر نيامد. سپس علي (عليه السلام) فرمود: اين دو مرد با هم اين نقشه را طرح کرده بودند که اموال اين زن را ببرند.[1] .







  1. ناسخ التواريخ، ج 5، ص 15.