موعظه يعني چه؟















موعظه يعني چه؟



القاي سخن به طرف مقابل چهارگونه امکان پذير است:

اول : از راه امر و فرمان، مانند دستورهايي که در سربازخانه هاي طاغوتي از طرف فرماندهان نيروهاي نظامي يا انتظامي به سربازان و به طور کلي از طرف مافوق به مادون صادر مي شود. اين اوامر و دستورها نه ملايمت و نرمي دارد و نه دليل منطقي. به قول خودشان «ارتش چرا ندارد!». دستور خشک و خشن و خالي از هر گونه استدلال مي باشد.

دوم : درخواست چيزي به طور عادي است. القاي مطلبي به گونه ي معمولي است. مانند اوامري که در زندگي روزمره هر پدر و مادر و مادري به فرزند خود دارند. پسرم برو نان بخر، دخترم اتاق را جاروب کن و از اين قبيل درخواستها، اين گونه برخوردها توام با تحکم و شدت عمل نيست اما توام با استدلال و برهان هم نيست.

سوم : درخواست چيزي از راه خواهش و تمناست. اگر کسي با گشاده رويي و نرمي و ملايمت چيزي را بخواهد و اجراي دستوري را از شنونده طلب کند بهتر از شيوه ي دوم است و شيوه ي دوم بهتر از شيوه ي اول است. اما هيچيک از اين سه راه توام با استدلال نمي باشد.

چهارم : موعظه است در اينجا هم زبان نرم هست، هم استدلال و هم آزادي عمل از سوي شنونده. اين بهترين شيوه ي القاي مطلب است. اميرالمومنين در نهج البلاغه متجاوز از نود مورد چنين برخوردي دارد که برخي از آنها ذکر مي گردد:

در خطبه ي شانزدهم مي فرمايد: شغل من الجنه و النار امامه، ساع سريع نجا و طالب بطي رجا[1] يعني کسي که بهشت و دوزخ را در مقابل خود دارد به سه گونه مي تواند

[صفحه 9]

در اين دنيا حرکت کند:

اول اين که با شتاب و سرعت کار کند و لحظه اي از وقت خود را هدر ندهد که اين شخص حتما اهل نجات و بهشت است.

دوم آن که با کندي به کارهاي آخرت بپردازد. کارهايي که مي داند اورا از جهنم دور کرده و به بهشت مي رساند با سرعت کم انجام مي دهد. اين هم به بهشت اميدي دارد.

سوم اين که اصلا به اين فکرها نيست و مقصر في النار هوي اين شخص در آتش جهم سرنگون است. زيرا در انجام وظيفه کوتاهي کرده است. کارهاي نيک را نه با سرعت و نه با کندي، به هيچ نحو انجام نداده است.


صفحه 9.








  1. خطبه ي شانزدهم: (در شرح عبده- ج 1- ص 55. در شرح صبحي صالح- ص 58 و در ترجمه شرح فيض الاسلام- ص 60).