اشعار محمد علي صفري (زرافشان)
آن روز که با پرتو خورشيد ولايتره را به شب از چار طرف بست محمدصحراي غدير است زيارتگه دلهااز شوق علي داد دل از دست محمدتا جلوه ي حق را به تماشا بنشينندبگرفت علي را به سر دست محمد
صحراي غدير است زيارتگه دلهااز شوق علي داد دل از دست محمد
تا جلوه ي حق را به تماشا بنشينندبگرفت علي را به سر دست محمد