اشعار عليرضا سپاهي لائين
[صفحه 335] در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ اي فراموشان باطل سر به پايين افکنيد حيف اما کاروان منزل به منزل مي گذشت
دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا درغدير
موج مي زد سيل مردم مثل دريا در غدير
بي گمان باري رقم مي خورد فردا در غدير
چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير
کاروان مي رفت و حق مي ماند تنها در غدير!!
صفحه 335.