اشعار سيد رضا مويّد











اشعار سيد رضا مويّد



از ولايتعهدي حيدر، خدا تاج شرف
بار ديگر بر سر زهراي اطهر مي زند

[صفحه 329]

در حريم ناز و عصمت زين همايون افتخار
فاطمه لبخند بر سيماي شوهر مي زند


اين بشارت دوستان را جان ديگرمي دهد
دشمنان را اين خبر، بر قلب خنجر مي زند


باز تابيد از افق روز درخشانِ غدير
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدير


موج زد درياي رحمت در بيابان غدير
چشمه هاي نور جاري شد ز دامان غدير


شد غدير خُم تجليگاه انوار خدا
تا در آنجا جلوه گر شد نور مِصباحُ الهُدي


آفرينش را بُوَد بر سوي آن سامان نگاه
ما سوي اللَّه منتظر تا چيست فرمان اِله


ناگهان خَتمِ رُسُل آن آفتاب دين پناه
بر فراز دست مي گيرد علي را همچو ماه


تا شناساند به مردم آن ولي اللَّه را
والِ مَن والاه خواند، عادِ مَن عاداه را


اي غدير خم که هستي روز بيعت با امام
بر تو اي روز امامت از همه امت سلام


از تو مُحکم شد شريعت، و ز تو نعمت شد تمام
ما به ياد آن مبارک روز و آن زيبا پيام


از وِلاي مُرتضي دل را چراغان مي کنيم
با علي بار دگر تجديد پيمان مي کنيم

[صفحه 330]

خط سُرخي کز غدير خم پيمبر باز کرد
باب رحمت را ز اول تا به آخر باز کرد


بر جهان ما سوي حق راه ديگر باز کرد
از بهشت آرزوها بر بشر دَر باز کرد


از غدير خم کمالِ شرع پيغمبر شده است
مُهر اين فرمان به خون مُحسن و اصغر شده است


اين خدائي روز، بر شير خدا تبريک باد
بر تمام اَنبيا و اوليا تبريک باد


يا امام العصر اين شادي تو را تبريک باد
چهارده قرن امامت بر شما تبريک باد


سينه ها از داغ هِجران داغدارت تا به کِي
چون «مؤيد» شيعيان در انتظارت تا به کِي



صفحه 329، 330.