بحث در معناي كلمه مولي











بحث در معناي کلمه مولي



با آنکه خطبه ي غدير منشور دائمي اسلام تلقي مي شود و داراي محتوايي فراگير نسبت به همه ي جوانب اسلام به صورت کلي است، ولي بحثهاي علمي در متن حديثِ غدير عموماً در کلمه ي «مولي» و معاني عرفي و لغوي آن مرتکز است.

اين بدانجهت است که قطب اصلي حديث جمله ي «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ» است، و هرگاه به صورت اختصار به حديث غدير اشاره شود همين جمله مد نظر قرار

[صفحه 112]

مي گيرد، و راويان و محدثين نيز در هنگام اختصار به همين جمله اکتفا نموده اند و قرائن همراه آن را حذف کرده اند.

نکته ي قابل توجه در اين مقطع آن است که با توجه به متن خطبه ي مفصل و دقت در ساير مطالبي که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله در خطبه ي خود فرموده اند، معناي «مولي» و مراد از «ولايت» هم براي مخاطبين در غدير بسيار واضح و روشن بوده، و هم براي هر مُنصفي که متن را مطالعه کند و شرايط خطبه را به طور کامل در نظر بگيرد واضح تر از آن خواهد بود که جاي بحث و احتجاج باشد.[1] .

به کارگرفتن کلمه «مولي» براي آن است که هيچ لفظي از قبيل «امامت»، «خلافت»، «وصايت» و امثال اينها، نمي تواند حامل معناي دقيقي باشد که در «ولايت» نهفته و فوق همه ي معاني الفاظ مذکور است.

پيامبر صلي اللَّه عليه و آله نمي خواهد فقط امامت يا خلافت يا وصايت حضرت را بيان کند، بلکه مي خواهد اولي به نفس بودن و صاحب اختيار تام بر جان و مال و عرض و دين مردم بودن و به عبارت واضحتر «ولايت مطلقه ي الهيه» را که به معناي نيابت تامه از طرف پروردگار است بيان کند، و براي اين منظور هيچ لفظي فصيح تر و گوياتر از «مولي» پيدا نمي شود.

دشمنان غدير هم اگر کلمه ي ديگري در اينجا بکار رفته بود خيلي آسانتر آن را مي پذيرفتند و يا در مقام رد آن چنين تلاش نمي کردند، و اگر بنا به تعدد معاني بود در الفاظ ديگر بسيار آسانتر بود. آنان با تشکيک در معناي اين کلمه مي خواهند آن را از محتواي مهم و کارساز عقيدتي و اجتماعي آن جدا کنند و آن را در حد بيان يک موضوع عاطفي و اخلاقي پايين بياورند.

مخالفان غدير از معناي وسيع «اولي بنفس» وحشت دارند و معناي آن را خوب مي فهمند که اينچنين به مبارزه با آنان برخاسته اند. ما هم بايد بر سر همين معني پافشاري کنيم، و از خدا و رسول تشکر کنيم که با بکار بردن چنين کلمه اي در ترکيب

[صفحه 113]

خاص جمله، بنيادي محکم در فرهنگ اعتقادي ما بر جاي گذاشته اند که از آن نتايج زير گرفته مي شود:

- امامت و ولايت دوازده امام معصوم عليهم السلام بلافاصله پس از رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله.

- اطلاق و عموميت ولايت و اختيار ايشان بر همه ي انسانها و در همه ي زمانها و مکانها و در هر شرايطي.

- استناد ولايت ايشان به امضاي پروردگار و اينکه امامت يک منصب الهي است.

- عصمت صاحبان ولايت به امضاي خدا و رسول.- تعهد مردم در مقابل ولايت ائمه عليهم السلام دقيقاً مانند تعهدشان در مقابل ولايت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله.

از همه مهمتر اينکه لازمه ي اثبات چنين محتواي بلندي، عدم مشروعيت هر ولايتي بدون اذن پروردگار و با انتخاب غير خداوند است که خط بطلان بر هر دين و مذهبي مي کشد که غير از ولايت اهل بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند.



صفحه 112، 113.





  1. تبيين کامل در اين باره، در قسمت اول از بخش هشتم اين کتاب خواهد آمد.