فصاحت و بلاغت سجع در كلام علي












فصاحت و بلاغت سجع در کلام علي



مي دانيم که رعايت سجع در ميان خطبا معمول بوده، حتي بين يونانيان و روميان، و در ميان سخنرانان عرب نيز بشدت رواج داشته است، بجايي که غالب آنها جز به سجع سخن نمي گفته اند، و اين قيد به حد تکلف رسيده بود تا جائي که گاهي سخن را از زيبايي مي انداخت.

و نيز آگاهيم که سجع در نثر، در حکم قافيه در شعر است، کلام را زينت مي دهد و آهنگين مي نمايد و اگر در آن افراط نشود و بندرت استعمال گردد و بجايش باشد ترديدي نيست که چنين سخني زيباتر به گوش مي رسد و حافظه زودتر آن را مي پذير و در طبايع بهتر جا مي گيرد، همچون اين آيات شريفه: مالکم لا ترجون لله وقارا، و قد خلقکم اطوارا. يا: الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا. يا فيها سرر مرفوعه، و اکواب موضوعه.

که چقدر آهنگين و خوش ادا شده است.

سجع اقسامي دارد، که در علم بديع به آن متعرض است. امام با آنکه سخنش مرسل است و بهترين اسلوب سخن نيز همان است، گاهي کلامش را با يکي دو سجع نمکين مي کند، و چون زياد بکار نمي برد و بموقعش استعمال مي کند و بدون اينکه تعمدي داشته باشد از زبانش سرازير مي شود، نه تنها به سخنش تصنع نمي بخشد، بلکه زيباتر مي کند، چنانکه خطاب به اهل بصره در خطبه 13 مي گويد: کنتم جند المراه، و ابتاع البهيمه، و غافاجبتم، و عقر فهربتم. اخلاقکم دقاق، و عهدکم شاقق، و دينکم نفاق، و ماوکم زغاق. و المقيم بين اظهرکم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنکم متدارک برحمه من ربه، کاني بمسجدکم کجو جو سفينه قد بعث الله عليها العذاب، من فوقها و من تحتها، و غرق من في ضمنها.

در معني نيز مناسب مقتضاي حال و کوبنده است و نيز تشبيهي بجا آورده شده است.

در خطبه 18 وصف قرآن چنين آمده: و ان القرآن ظاهره انيق، و باطنه عميق، لا تفني بعجائبه و لا تنقضي غرائبه و لا تکشف الظلمات الابه.

سجعهاي امام معمولا جز يکي دو مرتبه تکرار نمي شود، و بقورا يا عوض مي گردد، يا کلام مرسل مي شود. جز موارد نادر که احساس ملال و سنگيني در آن نرود و بيشتر دو سجعي است مانند: اشرف الغني، ترک المني. يا من اطال الامل، اساء العمل که دو جمله اخير داراي ترصيع است، و اين صنعت اگر بدون تکلف آورده شود کلام را زيباتر مي کند، مانند آيه: ان الابرار لفي نعيم، و ان الفحار لفي جحيم.

يا اين عبارت حريري در مقامه صنعانيه ي وي: و هو يطبع الاسجاع بجواهر لفظه، و يقرع

[صفحه 11]

الاسماع بزواجر وعظه.

به اين عبارات مسجع عهد جاهلي توجه شود که چقدر ثقيل به طبع مي آيد و از گفته هاي صحار العبدي است: ارض سهلها جبل، و ماوها و شل، و تمردها دقل، و عدوها بطل، و خيرها قليل و شرها طويل، و الکثير بها قليل، و القليل بها ضايع، و ماورائها شر منها.

سنجش اين سخن با سخنان علي، مقايسه ي مناره ي بلند، بدامن الوند است. يا شب ظلماني، با روز نوراني.

ما نياز بيشتر در اين امر نداريم. چه تمام نهج البلاغه مشحون از شواهد برتري آن با ساير سخنان سخنوران، قصد ما دادن مفتاحي است در اين باره به خوانندگان با ذوق.


صفحه 11.