مقام تشبيه در سخن
تشبيه مشارکت دو امر است در يک معني، و در اصطلاح عبارت است از الحاق امري به ديگري در وصفي که مخصوص بدان است. مثلا اگر بخواهند کسي را به شجاعت توصيف کنند، مي گويند بغايت شجاع است و اين سخن عاري است، اما اگر بگوئيد: او مانند شير است، آن را تشبيه نامند، و بديهي است که نيروي اين سخن به مراتب بيش از عبارت عادي است. و آن نيز اقسامي دارد که در علم بيان متعرض است و جاي آن اينجا نيست. در سخنان امام، اين صنعت و اقسام آن زياد ديده مي شود، چنانکه در فضيلت علم گويد: العلم نهر و الحکمه بحر و العلماء حول النهر يطوفون و الحکماء وسط البحر يفوضون و العارفون في سفن النجاه يسيرون. [صفحه 15] امام براي دانش صحنه اي ساخته و آن را تجسم داده است، علم را به نهر تشبيه نموده و حکمت را به دريا، جمعي را نشان مي دهد که در اطراف نهرند (علما)، و عده اي را تصوير مي کند در وسط دريا شناورند (حکما) و اشخاصي را که راکب سفينه اند براي نجات از اين عالم (ارباب معرفت). قدرت تشبيه و زيبايي آن و رعايت نکات فني انسان را به اعجاب وامي دارد که چگونه علم را از پرده ي خفا بيرون زده و تمام جهات و آثار و خصوصيات آن را مشخص نموده است، و اهميت ظرافت طبع و لطافت تشبيه از آنجا بهتر مفهوم مي شود، که او در عصري بکار مي برد که بزرگترين فصحاي عرب، چون امرو القيس صاحب معلقه ي مشهور که امام در يکي از کلمات قصارش از او نام مي برد، تشبيهاتش چقدر بدوي و در دائره ي فکر محدودي سير مي کند. از جمله: صحراي خشک را به شکم گور خر و زوزه گرگ را به ناله مرد عيالمند و پشکل آهو را به فلفل و انگشتان ظريف معشوق را به مسواک خشن و يا کرم هاي ناحيه ظبي، چه تشبيهاي تهوع آوري! و نيز درندگان معروف به پيازهاي گل آلود. اينک متن سخنان او در مواردي که ذکر شد: تري بعر الارام في عرصاتها و تعطو برخص غير شئن کانه و واد کجوف العير قفر قطعته کان السباع فيه غرقي عشيه طرفه بن عبد که او نيز از سرآمدان فصحاي عرب است و صاحب معلقه ي ديگر، کشتي مسافري را که در دريا مي رود، تشبيه کودکي کرده، که هنگام بازي خاک نرم را مي شکافد. يشق حباب الماء حير و مهابها عمرو بن کلثوم معروف، بازوان معشوق را بدست و پاي شتر جوان تشبيه مي کند، چه دست و پاي دلکشي! ذراعي عيطل ادماء بکر استعاره نيز که همان تشبيه اختصاري است در کلمات امام زياد است و از هنر کنايه نيز حداکثر استفاده را بکار برده که فصحا را به حيرت مي اندازد و مي توانيد در خطبه 7 و 9 نمونه آن را بجوئيد و ما از تفصيل بيشتر معذوريم. [صفحه 16]
بلغا دانند که تشبيه جمال خاصي بکلام مي بخشد، و آن مقصود را از پرده ي خفا در مي آورد، دوري را نزديک مي کند، به معني رفت و وضوح مي دهد.
و قيعانها کانه حب فلفل
اساريع ظبي او مساويک اسحل
به الذئب يعوي کالخليج المعيل
بار جائه القصوي انا بيش عنصل
کما قسم الترب المفايل باليد
هجان اللوم لم تقرا جنينا
صفحه 15، 16.