ذكر عمر الأطرف ابن اميرالمؤمنين و اولاد











ذکر عمر الأطرف ابن اميرالمؤمنين و اولاد



او عمر الاطرف کنيه اش ابوالقاسم است و چون شرافتش از يک طرف است، او را اطرف گويند. اما عمر بن علي بن الحسين چون شرافتش از دو طرف است او را عمر اشرف گويند. مادرش صهبأ ثعلبيّه است و آن امّ حبيب بنت عباد بن ربيعة بن يحيي است از سبي يمامه و به قولي از سبي خالدبن الوليد است از عين التّمرکه اميرالمؤمنين (ع) آن را خريد و عمر با رقيّه خواهرش توأم به دنيا آمدند و او آخرين اولاد اميرالمؤمنين (ع) است که به دنيا آمد و او صاحب لسان و داراي فَصاحت وَجُود وَ عفّت بود.

قالَ صاحِبُ الْعُمدْ: وَلا يَصِحُّ روايَةُ مَنْ رَوي اَنَّ عُمَرَ حَضَرَ کرْبَلا وَ کانَ اَوَّلُ مَنْ بايَعَ عَبْدُالله بْنِ الزُّبَيْرَ ثُمَّ بايَعَ بَعْدَهُ الْحَجّاجَ.

فقير گويد در ذکر اولاد حضرت امام حَسَن (ع) بيايد که حجّاج خواست عمر را با حَسَن بن حَسَن شريک سازد در صَدَقات اميرالمؤمنين (ع) و ميسّر نشد. وفات کرد عمر در ينبع بسنّ هفتاد و هفت يا هفتاد و پنج و اولاد او جماعت بسيارند در شهرهاي متعدّده و همگي منتهي مي شوند به پسرش محمّد بن عمر از چهار ولد:

1 - عبدالله 2 - عبيدالله 3 - عمر و مادر اين سه نفر خديجه دختر امام زين العابدين (ع) است، 4 - جعفر و او مادرش امّ ولد است.

شيخ ابونصر بخاري گفته که اکثر علما برآن اند که عقب جعفر منقرض شدند.

و امّا عمر بن محمّد بن عمرالأطرف پس اعقابش از دو پسر است: ابوالحمد اسمعيل و ابي الحَسَن ابراهيم، و امّا عبيدالله بن محمّد بن الأطرف صاحب عمده گفته که او صاحب قبر النّذور است به بغداد و او را زنده دفن کردند.

[صفحه 11]

فقير گويد که صاحب قبر النّذور عبيدالله بن محمّد بن عمرالأشرف است؛ چنانکه خطيب در تاريخ بغداد و حموي در معجم ذکر کرده اند و روايت کرده خطيب به سند خود از محمّد بن موسي بن حماد بربري که گفت، گفتم به سليمان بن ابي شيخ که مي گويند صاحب قبر النّذور عبيدالله بن محمّد بن عمر بن علي بن ابي طالب است. گفت چنين نيست بلکه قبر او در زمين و ملکي است از او در ناحيه ي کوفه موسوم به لبيّا و صاحب قبر النّذور عبيدالله بن محمّد بن عمر بن علي بن الحُسين بن علي بن ابي طالب است (ع).

و نيز خطيب روايت کرده از ابوبکر دوري از ابومحمّد حسن بن محمّد ابن اخي طاهر علوي که قبر عبيدالله بن محمّد بن عمر بن علي بن ابي طالب(ع) در زميني است به ناحيه ي کوفه مسمّي به لبيّ.

بالجمله در ذکر اولاد حضرت امام زين العابدين (ع) بيايد ذکر او، و عقب او از علي بن طبيب بن عبيدالله مذکور است و ايشان را بنوالطّبيب گويند و از ايشان است ابواحمد محمّد بن احمد بن الطّبيب و او سيّدي بود جليل شيخ آل ابوطالب بوده. در مصر به سوي او رجوع مي کردند در مشورت و رأي.

و امّا عبدالله بن محمد بن الأطرف پس اعقابش از چهار نفر است: احمد و محمّد و عيسي المبارک و يحيي الصّالح و احمد بن عبدالله پدر ابويعلي حمزه سمّاکي نسّابه است و پدر عبدالرحمن بن احمد است که ظاهر شد در يمن. و محمّد بن عبدالله پدر قاسم بن محمّد است که در طبرستان سلطنت پيدا کرد و نام مي بردند او را به ملک جليل و نيز پدر او ابوعبدالله جعفر بن محمّد ملک ملتاني است که در ملتان سلطنت پيدا کرد و اولاد بسيار آورد و عددشان زياد گرديد و بسياري از ايشان ملوک و امرا و علما و نسّابون بودند و کثيري از ايشان بر رأي اسماعيلية بودند و به زبان هندي تکلّم مي نمودند و از اولاد جعفر ملک ملتاني است ابو يعقوب اسحق بن جعفر که يکي از علما و فضلا بوده و پسرش احمد بن اسحق صاحب جلالت بوده در مملکت فارس و پسرش ابوالحسن علي بن احمد بن اسحق نسّابه بوده و او همان است که عضدالدّوله او را نقابت طالبيّين داد بعد از عزل ابواحمد موسوي و ابوالحسن مذکور چهار سال نقيب نقبأ طالبيّين بود در بغداد و سنّتهاي نيکو به جاي گذاشت.

و امّا عيسي المبارک بن عبدالله بن محمّد الأطرف پس سيّدي شريف راوي حديث

[صفحه 12]

بود و از اولاد اوست ابوطاهر احمد فقيه نسّابه محدّث شيخ اهل بيت خود در علم و زهد. و اوجَدِّ سيّد شريف نقيب ابوالحسن علي بن يحيي بن محمّد بن عيسي بن احمد مذکور است که روايت کرده شيخ ابوالحَسَن عمري در مجدي از علي بن سهل تمّار از خالش محمّد بن دهيان از او و او از علان کلابي که گفت مصاحبت کردم با ابوجعفر محمّد پسر امام علي النّقي بن محمّد بن علي الرّضا (ع)؛ در حالي که تازه سن بود. «فَما رَاَيْتُ اَوْقَرَ وَ لا اَزْکي وَ لا اَجَلَّ مِنْهُ؛ پس نديدم کسي را که وقارش از او زيادتر باشد و نه کسي که پاکيزه تر و جليل تر از او باشد». پدرش امام علي نقي (ع) او را در حجاز گذاشت؛ در حالي که طفل بود چون بزرگ شد و قوّت گرفت به سامره آمد و کانَ مَعَ اَخيهِ الاِمام اَبيمُحمَّد (ع) لا يُفارِقَه.

در خدمت برادرش امام حسن عسکري (ع) بود و ملازمت او را اختيار کرده و از آن حضرت جدا نمي گشت. و کانَ اَبوُ مُحَمَّد (ع) يَاْنِسُ بِهِ وَ يَنْقَبِضُ مِنْ اَخيه جَعْفَر و حضرت امام حَسَن (ع) به او انس مي گرفت و از برادرش جعفر گرفته مي شد.

امّا يحيي الصّالح بن عبدالله بن محمّد الأطرف مکنّي است به ابوالحسين، رشيد او را حبس کرد، پس از آن او را به قتل رسانيد و عقب او از دو تن است: يکي ابوعلي محمّد صوفي و ديگر ابوعلي صاحب حَبْس مأمون و ايشان را اعقاب بسيار است و از اولاد حسن است بنو مراقد که جمله ي از ايشان در نيل وحلّه ساکن بودند و از نقبأ بودند و از اولاد محمّد صوفي است شيخ ابوالحسن علي بن ابي الغنائم محمّد بن علي بن محمّد بن محمّد ملقطة بن علي الضّرير بن محمّد الصّوفي که منتهي شده به او علم نسب در زمانش و قول او حجّت شده و شيوخي از بزرگان و اجلأ را ملاقات کرده و تصنيف کرده کتاب مبسوط و مجدي و شافي و مشجر را و ساکن در بصره بود. پس از آن منتقل شد به موصل در سنه چهار صد و بيست و سه و در آنجا زن گرفت و اولاد آورد و پدرش ابوالغنائم نيز نسّابه است. روايت مي کند سيّد نسابه جليل فخار بن مَعَدّ موسوي از سيّد جلال الدّين عبدالحميد بن عبدالله تقيّ حسيني از ابن کلثون عبّاس نسّابه از جعفر بن ابي هاشِم بن علي از جدّش ابي الحسن عمري مذکور.

و نيز روايت مي کند سيّد جلال الدّين عبدالحميد بن تقيّ از شريف ابوتمام محمّد بن هبة الله بن عبدالسّميع هاشمي از ابوعبدالله جعفر بن ابي هاشم از جدّش ابوالحسن عمري مذکور.


صفحه 11، 12.