بيان امام در سحرگاه روزي که ضربتش زدند
«ملکتني عيني و انا جالسٌ فسنح لي رسول الله(ص) فقلت يا رسول الله ماذا لقيت من امّتک من الاود واللدد فقال ادع عليهم فقلت ابدلني الله بهم خيرا منهم و ابدلهم بي شرا لهم منّي.»[1] . همچنان که نشسته بودم به خواب رفتم، رسول خدا(ص) را به خواب ديدم و عرض کردم: يا رسول الله، از امت تو چه ناراستي ها و کينه توزي ها ديده ام؟! حضرت فرمود: نفرينشان کن! گفتم: خداوند به جاي آنها به من بهتر از ايشان را بدهد و به جاي من بدترين کسان را بر ايشان بگمارد! اين درد دل، سخنان انسان فداکاري است که عمر گرانبهايش را فداي مکتب کرد و سرانجام، مظلومانه با فرقي شکافته به ديدار خدا شتافت! آري ، بحق علي(ع)، سردار مظلوم تاريخ اسلام است! سلام بر او و لحظه لحظه عمرش باد!
امام درد دل خويش را در سحرگاه روزي که ضربتش زدند چنين بيان فرموده است: