تاسيس حكومت اموي











تاسيس حکومت اموي



عامل سوّم شورش بر ضدّ خلافت عثمان، تسلّط ظالمانه ي امويان بر مراکز حسّاس اسلامي بود؛ تسلّطي که پير و جوان نمي شناخت و خشک وتَر را مي سوزانيد. اصولاً خليفه ي سوّم علاقه و عاطفه ي خاصي نسبت به بني اميّه داشت و تعصّب فاميلي در او به حدّ اعلا رسيده بود. در جهت تأمين درخواستهاي بستگان او راجع به تشکيل يک حکومت اموي، عقل و خرد و مصالح و مفاسد مسلمانان و قوانين و مقررات اسلامي هيچ يک ملاک و معيار عثمان نبود. لذا در پوشش عنايت و عاطفه ي او خلافکاريهاي زيادي انجام مي گرفت.

بايد ياد آور شد که هرگز عاطفه ي مطلق و محبت نسبت به همه ي مسلمين بر خليفه حاکم نبود، بلکه عاطفه ي او به طور خاص در خدمت فاميل قرار داشت و ديگران از خشم و غضب او در امان نبودند. يعني در عين علاقه به شاخه هاي شجره ي اموي، نسبت به ابوذرها، عمّارها، عبدالله بن مسعودها و. .. جبّار و خشمگين بود. وقتي ابوذر را به

[صفحه 14]

سرزمين بي آب و علف ربذه تبعيد کرد و آن پير مجاهد در آنجا به وضع رقّتباري جان سپرد، هرگز عاطفه ي او نجوشيد. وقتي عمّار در زير مشت و لگد کارپردازان خلافت قرار گرفت و از حال رفت، خليفه هيچ متأثّر نشد.

تعصّب خليفه به خاندان «بني ابي معيط» قابل کتمان نبود و حتي خليفه ي دوّم نيز اين مسأله را درک کرده بود؛ به اين جهت به ابن عبّاس گفته بود:

«لَوْ وَلَّيها عُثْمانُ لَحَمَّلَ بَنِي أَبِي مُعِيطٍ عَلي رِقابِ النّاسِ وَلَوْ فَعَلَها لَقَتَلُوا؛[1] .

اگر عثمان زمام خلافت را به دست بگيرد فرزندان «ابي معيط» را بر مردم مسلّط مي سازد، و اگر چنين کند او را مي کشند».

وقتي عمر به تشکيل شورا دستور داد و در آن عثمان را نيز وارد ساخت رو به او کرد و گفت: «اگر خلافت از آنِ تو شد از خدا بپرهيز و آل ابي معيط را بر مردم مسلّط مکن». وقتي عثمان وليد بن عتبه را به استانداري کوفه گماشت امير مؤمنان و طلحه و زبير به گفتار عمر استناد جستند و به عثمان گفتند:

«ألَمْ يُوصِکَ عُمَرَ ألاّ تُحَمِّلَ آلَ بَنِي مُعيطٍ وَبَنِي اُمَيَّةَ عَلي رِقابِ النّاسِ؟؛[2] .

مگر عمر به تو سفارش نکرد که آل بني معيط و بني اميّه را برگرده مردم مسلّط نکني؟»

ولي سر انجام عاطفه و علاقه بر تمام ملاکها و سفارشها و خير انديشيها پيروز شد و مراکز حسّاس اسلامي در دست امويان قرار گرفت. و چنان شد که گروهي مست قدرت و فرمانروايي و گروه ديگر مشغول گرد آوري مال بودند، در حالي که مسلمانان مناطق دور و نزديک، غرامت پرداز تعصّب فاميلي خليفه به حساب مي آمدند.

عثمان در حقيقت از گفتار پير خاندان اميّه، ابو سفيان، پيروي کرد که در روز گزينش عثمان براي خلافت وارد منزل او شد و هنگامي که فهميد همه ي اطرافيان از بني اميّه هستند گفت: «گوي خلافت را دست به دست در ميان خود بگردانيد...»[3] .

ابو موسي اشعري يمني استاندار کوفه بود. اين امر براي کارگزاران خلافت قابل

[صفحه 15]

حمل نبود که فردي غير اموي چنين پستي را اشغال کند. از اين رو، شبل بن خالد در يک مجلس محرمانه، که همگي حاضران را امويان تشکيل مي دادند، رو به آنان کرد و گفت: چرا سر زميني به اين وسعت را به ابو موسي واگذار کرديد؟ خليفه پرسيد: چه کسي را در نظر داري؟ شبل اشاره به عبدالله بن عامر کرد که در آن روز بيش از شانزده سال نداشت![4] .

بر اثر اين طرز تفکر بود که سعيد بن عاص اموي استاندار کوفه بر بالاي منبر مي گفت: «عراق چراگاه جوانان قريش است».

اگر فهرست کارگزاران حکومت عثمان از لا به لاي اوراق تاريخ استخراج شود، صدق گفتار خليفه ي سوّم روشن مي گردد، آنجا که مي گفت:

«لَوْ أنَّ بِيَدي مَفاتِيحَ الجَنَّةِ لأَعْطَيْتُهابَنِي اُمَيَّةَ حَتّي يَدْخُلُوا مَنْ آخِرُهُمْ؛[5] .

اگر کليدهاي بهشت در اختيار من بود، آن را به بني اميه مي دادم تا آخرين فرد آنان وارد بهشت شود».

چنين حبّ مفرط و بي حدّ و حسابي سبب شد که مردم از ستم حکّام خليفه و سياستگزاران حکومت وي به ستوه آيند و انديشه ي شورش بر خليفه در جامعه رشد کند و به خلافت و حيات عثمان خاتمه دهد.

تحولاتي که تنها در استانهاي کوفه و مصر در طول خلافت عثمان، از حيث جا به جا کردن استانداران، رخ داد نشان دهنده ي شيوه ي سياسي او در سپردن کارها به امويان است: روزي که خليفه زمام امور را به دست گرفت مغيرة بن شعبه را از استانداري کوفه بر کنار کرد و سعد وقّاص را به جاي او گماشت. در اين مورد خليفه به ظاهر بينش صحيحي داشت؛ زيرا موقعيت سعد وقّاص، فاتح عراق، با مغيره ي متّهم به زشتکاري، قابل مقايسه نبود. ولي تو گويي نصب سعد وقّاص نقش محلّل را داشت، چون پس از يک سال او را از کار بر کنار کرد و برادرِ مادري خود وليد بن عتبة بن ابي معيط را استاندار کوفه نمود. در سال 27 هجري عمرو عاص را از اخذ خراج مصر بر کنار کرد و عبدالله بن

[صفحه 16]

سعد بن ابي سَرح برادر رضاعي خود را مأمور دريافت خراج مصر نمود. در سال 30 هجري ابو موسي اشعري را، که از زمان خليفه ي دوّم استاندار بصره بود، عزل کرد و پسر دايي خود عبدالله بن عامر را که نوجواني بيش نبود به استانداري گماشت

.[6] .

موارد مذکور نشانگر اين است که عثمان پيوسته در صدد تأسيس يک حکومت اموي بوده است.


صفحه 14، 15، 16.








  1. انساب بلاذري، ج 5، ص 16.
  2. همان، ج 5، ص 30.
  3. استيعاب، ج 2، ص 690.
  4. ر. ک. تاريخ طبري؛ کامل ابن اثير؛ انساب بلاذري.
  5. احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 62.
  6. ر. ک. تاريخ طبري؛ کامل ابن اثير، انساب بلاذري.