غريزه خوردن و آشاميدن











غريزه خوردن و آشاميدن



هرموجود زنده اي براي تداوم حيات وبقاء خود بايد بخورد و بياشامد و طبيعي است که در خوردن و آشاميدن از انواع خوراکي ها و نوشيدني ها لذّت مي برد، استراحت مي کند و انسان نيز از اين قانون حياتي جدا نمي تواند باشد،

امّا بايد توجّه داشت، که خوردن و آشاميدن هم از نظر بهداشت تن بايد مورد دقّت و توجّه باشد تا به انواع آلودگي ها مبتلا نشد و هم از نظر بهداشت رواني بايد کنتزل و تعديل شود که هر غذائي را مصرف نکرد و به حريم جان و مال مردم تجاوزي صورت نگيرد، خوردن و آشاميدن نبايد براي انسان اصل باشد و هدف قرار گيرد تا در اين راه همه ارزش هاي انساني خود را فدا کند،

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام هشدار داد که:

وَلَا تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ لُعَقَ الْحَرَامِ، فَإِنَّکُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْکُمُ الْمَعْصِيَةَ، وَسَهَّلَ لَکُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ.

(لقمه هاي حرام را وارد شکم خويش نسازيد زيرا شما در پيشگاه خداوندي هستيد که گناهان را بر شما حرام کرده است و راه هاي اطاعت و سعادت را براي شما آسان ساخته است.)[1] .

و آنگاه در يک مقايسه اساسي فرمود:

إِنَّ الْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا؛ وَإِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَي غَيْرِهَا

(به درستي که حيوانات تمام همّتشان براي شکم آنهاست و درندگان تمام تلاش و همتشان تجازو و خشم به ديگران است.)[2] .

بنابر اين انسان که اشرف مخلوقات و خليفه خدا در زمين است، بايد اينگونه تمايلات مادّي را نيز کنترل و تعديل کرده و به ارزش هاي اخلاقي خود بيشتر توجّه کند تا بتواند بر مشکلات غلبه کند و به سعادت واقعي رسيده و چهره زيباي حقيقت را نظاره گر باشد.









  1. خطبه 16/151 نهج البلاغه المعجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب طراز ج 1 ص 334: سيد يماني

    2- بحارالانوار ج34 ص226 ح996: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    3- منهاج البراعة ج 2 ص 79: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- شرح نهج البلاغه ج 9 ص 137: ابن ابي الحديد معتزلي (متوفاي 656 ه)

    5- فروع کافي ج 5 ص 369: کليني (متوفاي 328 ه).

  2. خطبه 12/153 نهج البلاغه المعجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- اصول کافي ج1 ص139 ح4 وص81 ح5: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- غررالحکم ص 232 / ج 4 ص 482: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- منهاج البراعة ج2 ص87 و ج 3 ص 378: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- کتاب توحيد ص41 ح3 وص57 ح14: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    5- تحف العقول ص 154/108 و156: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    6- فروع کافي ج 5 ص 82: کليني (متوفاي 328 ه).