عوامل پيروزي و شكست











عوامل پيروزي و شکست‏



عوامل پيروزي چيست؟ عوامل شکست کدام است؟

عوامل اصلي پيروزي را مي‏توان چنين برشمرد:

اول- اتحاد رزمندگان.

دوم- اطاعت از رهبري.

سوم- وفاداري به فرمانده و امانت‏داري نسبت به او.

چهارم- شرايط مناسب در داخل.

عوامل شکست درست معکوس عوامل پيروزي است، يعني: تفرقه‏ي رزمندگان، سرپيچي از رهبري، خيانت به فرمانده و نابسامانيهاي داخلي.

مولا علي (ع)، در سخنان زير، ياران خود را به باد نکوهش مي‏گيرد که از مسئوليت جهاد شانه خالي کرده، و در نتيجه، موجب ناآرامي تمام قلمرو حاکميت او غير از پايتخت، (کوفه) گشته‏اند.

ماهي الا الکوفه اقبضها و ابسطها، ان لم تکوني الا انت تهب اعاصيرک فقبحک الله (و تمثل بقول الشاعر):

[صفحه 40]

(لعمر ابيک الخيريا عمرو انني علي و ضر من ذا الاناء قليل) (ثم قال عليه السلام:) اثبئت بسرا قد اطلع اليمن و اني و الله لا ظن ان هولاء القوم سيدالون منکم باجتماعهم علي باطلهم و تفرقکم عن حقکم، و بمعصيتکم امامکم في الحق و طاعتهم امامهم في الباطل، و بادائهم الامانه الي صاحبهم و خيانتکم، و بصلاحهم في بلادهم و فسادکم، فلو نتمنت احدکم علي قعب لخيشيت ان يذهب بعلاقته،...

جز کوفه چه مانده است که بر آن فرمانروائي کنم؟!

اي کوفه! اگر تنها تو مانده‏اي که همچنان گردبادهايت وزان است، خداوند ترا ويران کند!

سپس اين شعر را خواند:

«اي عمرو! به جان پدر نازنينت از اين سفره جز اندک چربي چيزي براي من بر جاي نمانده است.» و آنگاه افزود:

«آگاهي يافتم که (بسر بن ارطاه جلاد) بر يمن مسلط شده است. به خدا سوگند، که من گمان مي‏کنم اين قوم به زودي بر شما چيره خواهند شد (و به جاي شما زمام حکومت را به دست خواهند گرفت.) چه آنان بر سر باطل خود همراهند و شما در حق خويش پراکنده‏ايد. شما از گفته‏ي بر حق پيشواي خود سرپيچي مي‏کنيد و آنان از سخن نارواي رهبر خود پيروي مي‏کنند. آنان امانت را به صاحبانش باز مي‏گردانند و شما در امانت خيانت مي‏کنيد. آنان در ديار خود درستکارند و شما فساد و آشوب در پيش گرفته‏ايد. اگر به دست يکي از شما کاسه‏ي چوبيني بسپارم، بيم آن دارم که دستگيره‏اش هم از دست برود.

[صفحه 41]

بار خدايا! من اين جماعت را خسته کرده‏ام، آنان نيز مرا، من آنان را به ستوه آورده‏ام آنان نيز مرا، خداوندا! از آنان بهتري را به من عطا کن و بدتر از چو مني را نصيب آنان کن!

بار الها! دلهاشا را آب کن، بدانسان که نمک در آب حل مي‏شود.

به خدا سوگند! دوست مي‏داشتم که به جاي شما تنها هزار سوار از «بني فراس بن غنم»- که در بزرگ منشي و اطاعت از رهبري پرآوازه بودند- به همراهم بود.

«اگر به هنگام نياز، ايشان را فراخواني، سواراني چون ابرهاي تابستاني به سويت مي‏شتابند.»[1].


صفحه 40، 41.








  1. نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 25.