آغاز نهضت علمي اسلام
رشتهي تصوف و رشته تحقيق در امور هستي و رشته بررسي حقايق مذهبي و اساس اسلامي نمايان گرديد و دستهاي به دنبال کشف و شهود و رياضت و تهذيب اخلاق به نام متصوفه پديدار گرديد که برنامهي کار آنها بيشتر از بيانات علي (ع) دريافت شده بود و خطبهي شرح حال متقين و پرهيزکاران که براي همام ايراد کرده و گفتگوي آن حضرت با کميل بن زياد در بيابان کوفه اساس اين برنامه بود و بيانات آن حضرت دربارهي معناي ايمان سرمشق آموزندهي آن مينمود و زهد و ترک دنيا و پرورش روح و رياضت در همه گفتار و کردار آن حضرت نمايان است و در برابر آنان دستهاي به نام متکلمين پديدار شدند که به دو دسته تقسيم شدند: 1 - معتزله پيروان واصل بن عطا که پروردهي دانشگاه بصره بود و اينان نظر بدبيني درباره علي (ع) را که بافته و ساخته دوران خوارج و بني اميه بود برانداختند و قدر آن حضرت را تا مقام وصايت و جانشيني علمي و معنوي پيغمبر اسلام (ص) شناختند، گرچه از نظر سياسي و حکومت خلفاي ديگر را هم پذيرفتند، و اين نظر دربارهي آن حضرت نتيجهي پيشرفت علمي جامعه اسلامي بود؛ زيرا به روز خوارج که در صدر برنامه آنها کفر علي (ع) بود، و تسلط بني اميه بر جامعه اسلامي که يکي از مواد خطبهي نماز جمعه آنها سب و دشنام و بدگويي به آن حضرت بود، چهرهي درخشان و معصوم آن حضرت را تيره و ننگين وانمود کرده بود. بني اميه در دوران تسلط خود تبليغات بسياري در زشت کردن چهرهي علي (ع) نموده بودند و بغض ابي تراب را در دل مردم از دوران کودکي پرورده بودند و چهرهي واقعي آن [صفحه 8] حضرت در زير پردهي ضخيمي بدنما نهفته شده بود. رهبران معتزله که دانشمندان آن عصر اسلام به شمار ميرفتند با تحقيق و بررسي خود اين پرده سياه را از چهره علي (ع) بالا زدند و به اولويت و افضليت آن حضرت معتقد شدند و او را وارث علم و مقام معنوي پيغمبر (ص) دانستند و سياست و حکومت را دون مقام آن حضرت شناختند، معتزله مسائل اسلامي را خردمندانه بررسي ميکردند و در راه تحقيق و پژوهش علمي قدم بر ميداشتند و از اين رو دربارهي نمودار کردن چهرهي واقعي و مقام علمي و معنوي علي (ع) خدمت بسزايي کردند و در ميان آنها ستايشگراني زبر دست و سخنراناني شيوا پديدار شدند که مدح و منقبت علي (ع) را در شعر و نثر خود منتشر کردند و يک نمونهي درخشان آنها ابن ابي الحديد شارح نهجالبلاغه است که در آن شرح مفصل خود ستايشگر آن حضرت است و قصيدههاي شيوا و نغزي در مدح حضرتش سروده. معتزله از دانشگاه بصرهي علي (ع) برخاستند و از هوش سرشار ايراني ريشه گرفتند و نسيم روح پرور دانش پژوه دانشگاه جنديشاپور که در کنار بصره بود به مغز و انديشه آنها وزيد و آنها را به سوي تحقيق و بررسي مسائل هستي و مشکلات علمي کشانيد و بزودي در محيط اسلامي پروبال گشودند و علم اسلام را رونق دادند و يادگارهاي ارزشمندي در محيط اسلامي پديدار کردند و تا آنجا پيش رفتند که سياست و حکومت اسلامي را زير نفوذ خود آوردند و مأمون عباسي بدانها پيوست و نظرهاي علمي آنها را در حکومت خود به کار بست و دانشگاه بيتالحکمه را تأسيس کرد و به سوي خاندان پيغمبر (ص) روي آورد و دست ارادت به امام هشتم (ع) داد و خواست آن حضرت را براريکهي خلافت و حکومت اسلامي بنشاند و حق را به صاحبش برگرداند و در اين پيشرفت علمي اسلام مردان ايران و دانشمندان ايراني نژاد سهم بسزايي داشتند و خاندان نوبخت و آل برمک و آل سهل از آن حمايت کردند و آن را پروردند. در پرتو اين نهضت علمي بود که دانشگاه مدينه فرصت پيشرفت و رونق بهدست آورد و به دنبال رهبري امام پنجم محمد باقر (ع) فرزند برومندش امام صادق (ع) زمام آن را به دست گرفت. 2 - متکلمين اماميه بودند که از چشمه سرشار دانشگاه مدينه سيراب ميشدند و شاگردان امام باقر و امام صادق رهبران دانشگاه مدينه به شمار ميرفتند و دانش پژوهان [صفحه 9] ارجمندي در ميان آنها برخاستند؛ چون هشام بن حکم و مؤمن الطاق و هشام بن سالم و اين دسته از متکلمين و پژوهشگران اسلامي در کشف حقايق و بررسي مسائل جهان هستي بيشتر به بيانات امامان و پيشوايان آل عصمت اعتماد ميکردند و آنها را چون چراغي فروزان در راه خرد خود فرا ميداشتند و حقايق را از زبان موشکاف و از دانش سرشار آنان جستجو ميکردند. ظهور اين دانشگاههاي پژوهشگر و کوشش رجال ايراني که در دستگاه سياست و حکومت اسلامي راه يافته بودند، تمدن اسلام و پرورش علمي قرآن مجيد را شکوفان کرد و قرن سوم اسلامي را قرن طلايي تاريخ اسلام نمودار ساخت. سياست اسلام در سراسر معموره جهان گسترده شد و از چين تا مرزهاي فرانسه را زير پوشش خود گرفت و بحث و بررسي آزاد و خردمندانه در محيط گسترده اسلام رونق گرفت و دانشمندان ملل و پژوهشگران هر نژاد و مذهبي به دانشگاههاي اسلام رو آوردند و با آنها مسائل علمي را مبادله کردند و ندانستههاي خود را از آنها به دست آوردند. زير بناي پيشرفت و جهانگيري اسلام و رواج و رونق مسلماني و نفوذ حکومتهاي اسلامي تا دورترين سرزمينها از مدينه و بغداد همين نهضت علمي اسلام بود که روز به روز قلمرو حکومت اسلامي را توسعه ميداد و ملتها را بدان دل بسته و وابسته ميکرد و آن را در هر سوي جهان پايدار و استوار ميساخت و رشتههاي گوناگون دانش را پديدار ميکرد و مانند جابر بن حيان شاگرد امام صادق (ع) علوم طبيعي را پايه مينهاد و موسي خوارزمي پرده از مسائل رياضي و جبربر ميداشت. اين نهضت پردامنه و وسيع جهان اسلام همه از دانشگاههاي کوفه و بصره سرچشمه ميگرفت که علي (ع) آنها را بنياد نهاد و از مدت حکومت کوتاه خود زمينه آشنايي و شناخت مردم آن روز و به ويژه ايرانيان را فراهم نمود و اين زير بناي علمي مردم را به حقيقت جهان پرور اسلام راهنمايي کرد و چهرهي زشت حکومت بني اميه را به مردم نمود تا آماده مبارزه دسته جمعي بر ضد آن شدند و کوشيدند تا آن را از بن برانداختند. و از اينجا راز استقرار علي (ع) در کوفه روشن ميشود و کوته نظري برخي نويسندههاي معاصر از مصر و ديگران که انتقال مرکز حکومت اسلامي را از مدينه به کوفه بر آن حضرت خرده گرفتند و انتقاد کردند روشن ميگردد و باز روشن ميشود که [صفحه 10] چرا امام پنجم و ششم در مناقشات و مبارزات ضد حکومت بني اميه وارد نشدند و براي مبارزه با حکومت بني عباس که برشورشيان سخت گرفتند وارد نشدند و همت خود را متوجه استحکام زيربناي اسلام از نظر نشر دانش نمودند. و به تقويت دانشگاه مدينه کوشيدند؛ زيرا سياست حکومت دوران آنها دچار کشمکش دنيا پرستان بود و هنوز مردم، آماده درک حقايق اسلامي و سياست جهان پرور اسلام نشده بودند و ديده شد که شورش ضد اموي زيد بن علي بزودي سرکوب شد و در نطفه خفه شد و شورش حسين هم که بر ضد حکومت بني عباس بود در درّه فخ يک فرسخي مکه به خون کشيده شد و حسين خودش کشته شد و طرفدارانش پراکنده شدند و بسياري از آنها هم کشته شدند و يا در بند کشيده شدند، ولي انديشه آينده سنج علي (ع) در تأسيس دانشگاههاي کوفه و بصره و فکر امام باقر و صادق (ع) در تأسيس دانشگاه مدينه بسيار درست و بجا بود و هر کدام نتيجه بخش شدند و اسلام را پايه و مايه دادند و از تهمت و آلودگي به اينکه منظور اسلام تاج ستاني و باج ستاني است برکنار داشتند و مدرسه مدينه با همه فشاري که از منصور و هارون بدان وارد شد، جامعهي علمي اسلام را که معتزله در رأس آن بودند شکوفان کرد و تا آنجا اثر بخشيد که مأمون بدان پيوست و طوق دوستي امام هشتم را به گردن گرفت. نتيجه اين بررسي کوتاه و خلاصه اين است که قرن سوم اسلامي قرن شکوفايي علم و دانش اسلام بود و همهي صنايع و فنون را تقويت کرد و اسلام را در جهان آن روز چشمگير و جهان گير ساخت.
از اواخر قرن دوم اسلامي که نشانههاي ناتواني و لرزاني حکومت جاهلانه و زورگوي بني اميه آشکار شد، نهضت علمي اسلام خرده خرده پديدار گرديد و دانشگاههاي کوفه و بصره که علي (ع) بنياد نهاده بود از زير يوغ بني اميه به در آمدند و پيشرفت خود را شروع کردند و دانشگاه تازهاي هم در مدينه و محيط حجاز به رهبري امام باقر (ع) آغاز به کار کرد و با دانشگاههاي نامبرده پيوست و نهضت علمي اسلام در کنار نهضت سياسي و جهانگير آن به جنبش آمد و درسهايي دربارهي پرورش اخلاقي و عرفان و بررسي حقايق هستي و مذهبي به وجود آوردند.
صفحه 8، 9، 10.