خطبه 025-رنجش از ياران سست
[صفحه 190] خطبه البسر نيست آن مگر کوفه به دست ميگيرم و باز ميکنم اگر نباشي اي کوفه مگر تو ميوزد بادهاي تو پس زشت گرداند تو را خدا و مستمثل شد به گفتار شاعر سوگند ميخورم به زندگاني پدر بهتر تو اي عمر و به راستي من واقع شدهام بر چرک و چربي اندک از اين ظرف [صفحه 190] پس از آن فرمود عليهالسلام خبر دادند به من که بسر تسلط يافته به يمن و به راستي من به خدا سوگند گمان ميکنم که اين گروه (اهل شام) به زودي دولت را از شما ميگيرند به سبب اتفاق آنها بر باطلشان و پراکنده شدن شما از حق خودتان و به سبب نافرماني شما از پيشواي خودتان در حق و فرمانبرداري آنها از امامشان در باطل و به سبب ادا کردن آنها امانت را به صاحب خودشان و خيانت کردن شما به صاحب خودتان و به سبب اصلاح آنها در شهرهايشان و فساد کردن شما پس اگر امين گردانم يکي از شما را بر کاسه چوبي ميترسم که ببرد دسته آن را پروردگارا من به تحقيق تنگدل کردم آنها را و تنگدل کردند آنها مرا و خسته کردم آنها را و خسته کردند مرا عوض بده مرا به عوض آنها بهتر از آنها را و عوض ده آنها را عوض من بدتر از مرا پروردگارا آب کن دلهاي آنها را همانطور که آب ميشود نمک در آب آگاه باشيد به خدا سوگند دوست دارم به عوض شما هزار سواره بود از پسران فراس پسر غنم در جاي ياري خواستن اگر بخواني ميآيد از آنها سواراني مانند ابرهاي تابستان (در سرعت و شجاعت) پس از آن فروآمد عليهالسلام از منبر
صفحه 190، 190.