شخصيت والاي گردآورندهي نهجالبلاغه سيد رضي
[صفحه 113] سيد رضي در سال 359 هجري قمري در بغداد ديده به جهان گشود، نامش «محمد» بود و بعدها به «شريف رضي» «ذوالحسبين» شهرت يافت. پدر وي ابواحمد حسين بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليهالسلام که از نسل امام موسي بن جعفر عليهالسلام بوده در دو دولت عباسي و آل بويه منزلت عظيمي داشت که ابونصر بهاءالدين به وي لقب «الطاهر الاوحد» داد. ابواحمد پنج بار رياست و سرپرستي طالبيين (سادات) را عهدهدار شد و در حالي که عنوان «نقيب» و «بزرگ» سادات را داشت از دنيا رفت. مادر وي فاطمه دختر حسين بن ابيمحمد اطروش از نسل امام علي عليهالسلام بود که نسبش با شش واسطه به آن حضرت ميرسد.[1]. فاطمه زني فاضله، پارسا، بلند نظر و با تقوا بود و به همين دليل [صفحه 114] توانست فرزنداني همچون سيد شريف رضي و سيد شريف مرتضي در دامان خود پرورش دهد. آري سيد شريف رضي از چنين پدر و مادري به دنيا آمد و در ميان چنين خاندان پاک و با شخصيتي پرورش يافت که از کودکي آثار بزرگي، جلالت، مجد و عظمت از چهرهاش نمايان بود. ابن ابيالحديد معتزلي در کتاب «شرح نهجالبلاغه» ج 1، ص 41 داستان شاگردي سيد رضي و سيد مرتضي، نزد شيخ مفيد رحمهالله را نقل ميکند که بسيار جالب و شنيدني است: «شيخ مفيد «ابوعبدالله محمد بن نعمان» فقيه شبي در خواب ديد حضرت فاطمهي زهرا عليهاالسلام دخت رسولاکرم صلي الله عليه و آله و سلم دست دو فرزند کوچکش، حسن و حسين را گرفته و وارد مسجد کرخ (يکي از محلههاي قديمي بغداد) شد و آنها را به وي سپرد و گفت (علمهما الفقه) به اين دو فرزندم فقه بياموز، شيخ مفيد شگفتزده از خواب برخاست، چون صبح شد مطابق معمول به آن مسجد رفت مدتي نگذشته بود که ديد «فاطمه» مادر پاک و پاساي سيد رضي همراه با خدمتکاران خويش وارد مسجد شد در حالي که فرزندان کوچکش سيد رضي و سيد مرتضي را به همراه داشت، شيخ مفيد تا آنها را ديد از جا برخاست و به فاطمه سلام کرد، فاطمه رو به شيخ کرد و گفت: اي شيخ اين دو فرزندان منند، آنان را نزد شما آوردم که به ايشان فقه بياموزي. [صفحه 115] شيخ مفيد به ياد خواب شب گذشتهي خويش افتاد و گريه کرد و آنگاه داستان خواب خود را براي فاطمه بازگو نمود و بدينسان شيخ مفيد به تعليم و تربيت آن دو کودک همت گماشت و خداوند نيز بر آنان منت گذاشت و درهاي دانش و فضايل فراواني را به روي آنان گشود و از آنان آثار ماندگار و مفيدي در روزگار به جاي ماند». مرحوم علامه اميني در کتاب ارزشمندي «الغدير» ج 4، ص 181، دربارهي سيد رضي ميگويد: «سيد رضي، از مفاخر خاندان پاک نبوي و پيشواي دانشمندان علم و حديث و ادب و قهرمانان عرصهي دين و دانش و مذهب است. آري او در تمام آنچه از نياکان پاک خود به ارث برده بود پيشتاز و نمونه شد: از دانش جوشان و فروانان، روحيات بلند، نظر طائب و ثاقب، طبع بلند و اباي نفس، ادب برتر و حسب پاکيزه، او از نوادگان شجرهي نبوي و از شاخههاي پربار ولايت علوي است، مجد و عظمتش را از حضرت فاطمه عليهاالسلام و بزرگي و سيادت را از امام موسي بن جعفر عليهالسلام به ارث برده است. وي صاحب دهها فضايل ديگر است که قلم را ياراي نگارش همه آنها نيست...». سپس علامه اميني رحمهالله نام بيش از چهل کتاب را که دربارهي زندگي و [صفحه 116] شخصيت سيد رضي سخن گفتهاند ذکر ميکند و ميافزايد: «روحيات بلند او را ميتوان در کتابي که «علامه شيخ عبدالحسين حلي» به عنوان مقدمه در جزء پنجم تفسير خود در 112 صفحه نوشته، خواند و شخصيت والاي او را در کتاب «عبقريه الرضي» نوشتهي نويسنده معروف «زکي مبارک» در دو جلد قطور مطالعه کرد و پيش از اين دو تن، علامه شيخ محمد رضا کاشف الغطاء نيز دربارهي وي کتابي نوشته است». مرحوم محدث قمي در کتاب «تحفه الاحباب» ص 457، شماره 606 ميگويد: «محمد بن الحسين الموسوي معروف به سيد رضي، برادر سيد مرتضي (رضي الله عنهما) ذوالحسبين نقيب علوي و شريف اشراف بغداد مشهور به عظمت شان و علو همت و فصاحت زبان و عذوبت شعر، جلالت شانش زياده از آنست که ذکر شود و از براي او در شرف نفس و علو همت حکاياتي است که مقام نقلش نيست. در ششم محرم سنهي 406 به سن چهل و هفت سالگي وفات فرمود و سيد مرتضي از کثرت جزع و مصيبت نتوانست جنازهي او را مشاهده نمايد، تصانيف او همه ممتاز است...».
صفحه 113، 114، 115، 116.