دعاي آن حضرت در روز چهار شنبه
و معبودي جز خدا نيست آنکه با ديدگان و عقول درک نشده و با فهمها و درکها ناشناخته نميباشد، و قلب آدمي هرگز از او خالي نبوده، و خيانت ديدگان و آنچه قلبها مخفي نگاه ميدارند را ميبيند، و خدا برتر است آنکه از صفات مخلوقين برتر و بر قلوب تمام مخلوقات آگاه است. خدايا! از تو ميخواهم خواست آنکه از خواندن پروردگارش ملول نگرديده، و بسوي تو زاري ميکنم زاري غريقي که اميدوار برطرف شدن مشکلش ميباشد، و نزد تو تضرع ميکنم تضرع توبه کننده از گناهان و خطاهايش، و تو مهرباني هستي که تمامي مخلوقات را در اختيار داشته و آنان را به ارادهات در گونهها و رنگهاي مختلف ساختهاي، و عمرها و روزيهايشان را مقدر نمودهاي، از اينرو خلقت مخلوقي تو را بزرگ ننموده است، تا آنکه همانگونه که ميخواستي آنان را از آنچه ميخواستي آفريدي. پس از داشتن ياور برتر بوده، و از همراهي شريکي گراميتر هستي، و از گرفتن فرزندان منزهي، و از ارتباط با زنان پاکتر، عقول تو را نيافته و اوهام بر تو راه نيابند، و شريک و ياور و همتا و همانندي نداري. تو يگانه يکتا جاودانه، و يکتا بينياز، و پابرجائي که نزاده و زاده نشده و همتائي نداري، توصيف بر او واقع نشده، و وهمي در او راه نيابد، و در گذشت روزگاران تغييري در او واقع نشود، ازلي بوده و همواره اينگونه باقي ميماند، و دانشت در پنهاني به اشياء همانند دانائيت به آنها در آشکار است. پس اي آنکه براي عظمتش بزرگان ذليل، و در برابر عزّتش اميران خاضع، و از رسيدن به ذاتش زبان سخنوران ناتوان است، و اي آنکه تدبير اشياء را محکم نمود، و از ادراکش عبارت دانش دانشمندان عاجز است. اي آقايم آيا مرا با آتش عذاب ميکني در حاليکه تو اميدم هستي، يا بعد از اقرارم به توحيد و يگانگيات، و خضوع و خشوعم در سجده براي تو، و حرکات زبانم در آن جايگاهها آيا آتش را بر من مسلط ميکني، در حاليکه به منتت راههاي رسيدن به تسبيح و تحميد و تمجيدت را برايم آماده ساختهاي. پس اي نهايت خواست خواستاران، و امنيت بخش بيمناکان، و تکيهگاه بيچارگان، و فريادرس فرياد خواهان، پناه پناهندگان، و بر طرف کننده اندوه دردمندان، و پروردگار جهانيان و مهربانترين مهربانان، بر محمد و خاندانش درود فرست و بر من ببخشاي و عافيت و سلامتي را بر من بپوشان، و از فضلت از روزي گسترده روزيم نما، و از توبه کنندگان قرارم ده. خدايا! و اگر نزد خودت نامم را در ميان شقاوتمندان نوشتهاي، از تو ميخواهم به حق جايگاههاي عزّتت از رحمتت، و به بزرگي و عظمتت که متکبر و بزرگ منشي قدرت تحمّل آنرا ندارد، که بر محمد و خاندانش درود فرستي، و مرا از سعادتمندان قرار دهي، بدرستيکه امور بر اساس عدالتت جريان يافته، و پناه دهنده بوده و پناهنده نميگردي، و تو بر هر کار قادر، و تو مهربان و بخشنده و دانائي. آنچه در قلبم ميگذرد را ميداني ولي من از تو آگاهي ندارم، و تو داناي پنهانيها هستي، پس به من مهربان باش، از گذشته بر تجاوزگر بر جان خود مهر ورزيدي پس بر من منّت گذار، زيرا بر غريقي که در درياي گناهان خود سرگردان بوده، و کثرت گناهان او را تسليم مرگ نموده لطف نمودهاي. و بر من عطا کن اي آنکه بر گناهکاران با گذشت و عفو فضل و بخشش نمودهاي، تو همواره نسبت به خطاکاران فضل و احسان کرده، و لغزش لغزندگان را ناديده ميگيري، و آنانکه بخاطر گناهانشان داخل شدن در عذاب الهي را مستوجب شدهاند. اي داناي پنهانيها و اسرار، و اي قدرتمند اي توانا، اي مولايم آنچه از حقوق واجبه پدران و مادران و برادران و خواهران بر عهده من است را ادا کن و به آنان حقشان را برسان، اي صاحب جلالت و بزرگواري، و زنان و مردان مؤمن رابيامرز، تو بر هر کار قادري.
سپاس خدائي را سزاست که موجبات خشنوديش درخواست از او و طلب آنچه نزد اوست ميباشد، و غضبش در ترک طلب حوائج از اوست، و منزه است خدا که با دانشش شاهد هر گفتار بوده و از جسم بودن منزه است.