دعاي آن حضرت در درخواست بخشش و اعتراف به گناه
اوصاف در باره ات گمراه شده، و صفتها نزد تو از هم گسيخته، و انديشههاي باريک در بزرگواريت سرگردان گشته اند، همچنين توئي خدائي که در آغاز بودن ابتدائي و همواره چنين هستي و جاودانه خواهي بود، و من بنده اي هستم که عملش اندک و آرزويش بزرگ است. وسائل پيوندها از دستم بيرون رفته جز آنچه رحمت تو آنرا پيوند داده است، و رشته هاي آرزوها از من بريده شده جز عفو و گذشت که من به آن دست آويخته ام، طاعت و فرمانبري از تو که آنرا بشمار آورم کم، و نافرمانيت که بدان اقرار دارم بسيار است، و عفو از بنده ات بر تو هرگز دشوار نيست، اگر چه بد کرده باشد، پس مرا ببخش. خداوندا! علم تو بر کارهاي نهاني نافذ، و هر پوشيده اي پيش آگاهيت آشکار است، و کارهاي اندک از نظر تو پنهان نيست، و رازهاي نهاني از تو پوشيده نمي ماند، پس در حاليکه از گناهان خرد هلاک کننده، و از کارهاي بزرگ تباه سازنده بود، بسوي تو گريختم، مرا به زمين زد، در حاليکه نه شفيعي است که نزد تو از من شفاعت نمايد، و نه پناه دهنده اي که مرا در برابرت ايمن گرداند، و نه جاي محکم و استواري است که مرا از تو مانع گردد، و نه پناهگاهي است که از تو به آن پناه برم. اين جايگاه پناه آورنده بتو و اقرار کننده براي توست، پس بايد احسان تو از من نقصان نپذيرد، و عفوت از من کوتاهي ننمايد، و من بيبهره ترين توبه کنندگان، و نااميدترين آرزومندانت نباشم، مرا بيامرز، زيرا تو بهترين آمرزندگاني. خداوندا! مرا فرمان دادي تخلف ورزيدم، نهي فرمودي بجا آوردم، و اين جايگاه کسي است که در باره نفس خويش از تو شرمنده گشته، و بر نفس خود خشم نموده و از تو خشنود گرديده، پس با تني فروتن و گردني خاضع و پشتي از گناهان گرانبار نزدت آمده، در حاليکه ميان اميد به تو و ترس از تو بپا ايستاده، و توئي سزاوارترين کسي که به او اميد داشته شده، و شايسته ترين کسي که از او مي ترسند، پس اي پروردگارم بر من ببخش آنچه به آن اميدوارم، و از آنچه مي ترسم ايمنم گردان، بهره رحمت خود را بمن احسان فرما، زيرا تو کريم و بخشندهترين فردي هستي که از او درخواست مينمايند. خداوندا! چون مرا به عفو و گذشت و احسان و نيکي خود در سراي نيستي در حضور همانندهايم پوشاندي، پس از رسوائيهاي سراي هستي در جايگاههاي حاضرين از فرشتگان ارجمند و پيامبران گرامي و آنانکه در راه خدا کشته شدهاند و نيکوکاران پناهم ده، از همسايهاي که بديهايم را از او پنهان مينمودم، و از خويشاوندي که در کارهاي پنهاني خود از او حيا ميکردم. پروردگارا! من به ايشان در رازداري اعتماد ننمودم، و بتو اي پروردگار در آمرزش خود اعتماد کردم، و توئي سزاوارترين کسي که به او اعتماد گردد، و بخشنده ترين کسي که به او روي آورده شود، و مهربانترين کسي که از او مهرباني خواسته شود، پس بمن رحم نما. خدايا! بتو پناه مي برم از آتشي که به آن بر هر که نافرماني کرد سخت گرفتهاي، و هر که را از خشنودي تو دوري گزيد وعده عذاب دادهاي، و از آتشي که روشني آن تاريکي است و آسان آن دردناک، و دورش نزديک، و از آتشي که پارهاي از آن پاره ديگر را ميخورد، و برخي از آن بر برخي حمله و يورش ميآورد، و از آتشي که استخوانها را ميپوساند، و به ساکنين خود آب جوش ميدهد که بياشامند، و از آتشي که به هر که بسوي آن زاري کند مهرباني نمينمايد، و به کسي که از آن مهرباني طلبد رحم نميکند، و بر سبک کردن از کسي که برايش فروتني نمايد و آنرا فرمانبردار شود توانا نيست، ساکنين خود را با گرمترين عذاب و کيفر دردناک و گرفتاري سخت ديدار ميکند. خدايا به تو پناه مي برم از عقربهاي آن که دهانهايشان گشوده است، و از مارهاي آن که با نيشهايشان ميزنند، و از آشاميدن آنچه رودهها و دلهاي ساکنينش را پاره مينمايد، و از تو راه ميجويم براي آنچه از آن آتش را دور سازد و پس گرداند و از آن نجات مي دهد، پس به فضل رحمتت مرا از آن نجات ده، و به نيکوئي گذشت خويش از لغزشهايم در گذر، و مرا خوار مگردان، اي بهترين پناه دهندگان. خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست هنگاميکه نيکان ياد شوند، و بر محمد و خاندانش درود فرست تا مدتي که شب و روز پي هم درآيند، درودي که دنبالهاش بريده نشود و شمارهاش بشمار در نيايد، درودي که هوا را فرا گيرد، و آسمان و زمين را پر کند. خدايا بر او درود فرستد تا آنجا که خشنود گردد، و خدا بر او و خاندانش پس از خشنود شدن درود فرستد، درودي که آخر و پاياني براي آن نيست، اي بخشندهترين بخشندگان.
خدايا! اي داراي سلطنتي که جاودانه است، و اي آنکه بدون لشکر و پشتيبان داراي قدرتي، و اي آنکه در گردش روزگار و سپري شدن سالها و گذشتن زمانها و روزها داراي عزت پايداري، سلطنت تو چنان غالب است که حد و مرزي براي آغاز آن و پاياني براي نهايت آن نمي باشد، و پادشاهي تو چنان بلند است که همه چيز پيش از رسيدن به پايان آن فرو ماند، و نهايت توصيف توصيف گران به کمترين مرتبه اي از بزرگواري که بخود اختصاص داده اي نمي رسد.