خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا












خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا



[صفحه 62]

از سخنان آنحضرتست هنگاميکه پيغمبر خداي (ص) از دنيا رفته و مردم در سقيفه بني‏ساعده با ابي‏بکر بيعت کردند، ابوسفيان بن حرب بقصد اينکه در ميان مردم احداث کند و کار بجنگ و مقابله بکشاند عباس بن عبدالمطلب را با جمعي ديگر همراه برداشته و بقصد بيعت بر آن حضرت وارد شدند، اميرالمومنين عليه‏السلام که از منظور وي آگاهي داشت چنين بيان فرمود): اي گروه مردمان امواج متلاطم فتنه را با کشتيهاي نجات (صبر و شکيبائي) در هم شکنيد، قدم از راه مخالفت بيرون نهاده بسر منزل سلامت راه برداريد، تاجهاي بزرگي ومفاخرت را از سر بر زمين نهيد (با ابي‏بکر و عمر طريق مدارا سپريد، زيرا) کسي رستگار ميشود که با پر و بال (يار و مدد کار) پرواز کند يا (اگر يار و ياور نداشت) گردن نهاده راحت و آسوده بگوشه نشيند زيرا اين (تنها و بي‏يار حق خود را مطالبه کردن) بنزله آشاميدن آب گنديده و بدبو و خوردن لقمه‏ايست گلوگير، آن کسي که ميوه نارس را نابهنگام از درخت بچيند مانند کسي است که در زمين ديگري زراعت کند (در اين موقع بي‏کسي حق خود را مطالبه کردن نه تنها سودي نداشته بلکه زيان آور است) پس (در اينحال) اگر سخني بگويم گويند براي حرص با مارت و پادشاه

ي است، و اگر لب فرو بندم گويند از بيم مرگ و کشته شدن است، چه نابجا است اين سخن و چه دور است اين گمان را درباره کسي چون من بردن (من و ترس، علي و بيم از مرگ) آخر مگر من آن قهرمان اسلام و يکه‏تاز عرصه ميدانهاي جنگ نيستم که آن همه نهنگ‏آسا در درياهاي مهالک غوطه خورده بي‏باکانه فرو رفته و سرافراز و پيروز بيرون آمده‏ام، پس از ديدار آنهمه سختيها ديگر مرا از مرگ چه باک و حال آنکه به خدا سوگند انس پسر ابيطالب بمرگ بيشتر از انس طفل به پستان مادرش ميباشد (بنابراين خاموشي من نه از ترس است) بلکه فرو رفته‏ام در علم پنهانيکه اگر آن را پيدا و آشکار نمايم هر آينه شما بر خويش بلرزيد، لرزيدن ريسمان در چاه ژرف و عميق


صفحه 62.