خطبه 026-اعراب پيش از بعثت












خطبه 026-اعراب پيش از بعثت



[صفحه 93]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است: (که هنگام خروج بطرف خوارج ايراد و در آن زمان جاهليت را با زمان حضرت ختمي مرتبت مقايسه کرده فرمايد) بدرستکه خداوند تعالي محمد صلي الله عليه و آله را (به پيغمبري) برانگيخت در حاليکه آن حضرت ترساننده مردم از عذاب الهي و امين و نگهدارنده وحي و آنچه بر او نازل ميشد بود و شما گروه عرب در زشت‏ترين کيش (بت پرستي) و بدترين خانه‏ها (حجاز) در ميان سنگهاي درشت و کرزه مارهائيکه از حيث توحش گويا کر بودند اقامت کزيده بوديد شرابتان آبي‏تيره و گنديده و طعامتان خشن بود (معجوني از هسته خرما و خون و سرگين شتر و سوسمار خشک کرده و آنرا ميخوريد) خون يکديگر را ميريختند از خويشانتان دوري ميکرديد (پسر پدر را ميکشت و پدر دختر را زنده بگور ميکرد) بتها را ميپرستيديد گناهان را رها نميکرديديد (پس خداوند بواسطه پسر عم من محمد شما را از آن زندگاني ننگين نجات داده دينتان بهترين اديان شهرتان بهترين شهرها و زندگانيتان آبرومندترين زندگانيها شد کشورهاي معظم را گشوديد غنائم فراوان از خزائن کسري و قيصري بچنگ آورديد اکنون بپاداش آن همه خدمات در حق خليفه و اهل بيت او از ستم و آزار فروگذار نميکنيد.

[صفحه 94]

قسمتي از همين خطبه است که پس از غضب خلافت در شکايت از دشمنان خويش فرمايد: (چون معاندين خلافت را غصب کردند) پس ديده گشودم و ديدم جز اهلبيت خود ياوري ندارم (و اگر در امر خلافت اقدام کنم آنها نيز کشته خواهند شد) آنگاه در مرگ آنان بخل ورزيدم (راضي نشدم که آنها کشته شوند) و چشمم را با وجوديکه خار و خاشاک (غم) در آن خليده بود بر هم نهاده و آب زهرآگين ستم را با اينکه غصه راه گلويم را بسته بود آشاميده و خشم خويش را فرو خورده بر گرفتگي راه نفس و بر چيزهائيکه از طعم علقم تلختر است شيکيبائي ورزيدم.

[صفحه 94]

بعضي از همين خطبه است (که حضرت در موقع بيعت کردن عمروعاص با معاويه بيان فرموده: (و اجمال داستان اينکه وقتي اخبار پيروزي حضرت اميرالمومنين در جنگ جمل به معاويه رسيد بر حکومت خويش بيمناک شده دست بکار حيله زده، خون عثمان را بهانه کرده عمروعاص را از مصر بياري طلبيد عمرو به او نوشت من بخاطر تو تيغ بروي علي نخواهم کشيد، پس عتبه ابن ابي‏سفيان معاويه را وادار کرد تا فرمان مصر را براي عمروعاص نوشته بمصر فرستاد و عمرو بشرط حکومت مصر با معاويه بيعت کرد لذا حضرت فرمايد عمرو بامعاويه بيعت نکرد جز اينکه قيمت بيعت خويش را (که منشور فرمانداري مصر بود) از او بگرفت پس........ (عمروعاص) بيعت فروش و خوار و رسوا بار عهد و پيمان (معاويه) خريدار (اي افسران ارشد من) پس اکنون ساز جنگ را ساز کنيد و براي پيکار با دشمن آماده شويد زيرا که تنور حرب تافته شد و شعله آن بالا گرفت و شکيبائي (و پايداري در جنگ) را شعار خود سازيد زيرا که صبر و شکيب در جنگ، سبب پيروزي است


صفحه 93، 94، 94.