حلّ مسأله پيچيده











حلّ مسأله پيچيده



در روايت آمده مردي کنيزي داشت (مثلاً نام مرد زيد بود و نام کنيز هند) با هند آميزش کرد و پس از مدّتي پسري از او متولّد شد (مثلاً به نام خالد) سپس زيد از هند کناره گرفت و او را همسر غلامش (مثلا به نام سعيد) نمود، بعدا زيد از دنيا رفت. هند به خاطر فرزندش (خالد) که از زيد داشت آزاد شد (زيرا هند از طريق ارث ، ملک پسرش شد و آزاد گرديد) از طرفي سعيد که غلام زيد و شوهر آن زن بود، از طريق ارث به همان پسر (خالد) رسيد و بعد خالد نيز مُرد و آن غلام (سعيد) از طريق ارث ، به زن رسيد و در نتيجه هند مالک شوهرش سعيد شد و سعيد برده او گرديد (بنابراين ، سعيد نمي توانست با هند آميزش کند و بينشان نزاع شد، سعيد به هند مي گفت تو زن من هستي و هند به سعيد مي گفت: تو برده و غلام من هستي). براي رفع اختلاف نزد عثمان آمدند، در حالي که سعيد مي گفت «او (هند) زن من است و او را رها نمي کنم».

عثمان گفت: اين حادثه يک مسأله پيچيده اي است ، اميرمؤ منان علي (عليه السلام) که در آنجا حضورداشت فرمود:«از اين زن بپرسيد که آيا پس از آنکه از طريق ارث ، مالک مرد (سعيد) شد آيا آن مرد با او آميزش کرده است ؟».

هند گفت: «نه».

اميرمؤ منان علي (عليه السلام) فرمود: اگر مي دانستم آن مرد آميزش ‍ را (بعد از ارث) انجام داده است او را مجازات مي کردم و به هند فرمود:«برو که سعيد برده تو است و هيچ گونه تسلّطي بر تو ندارد، اگر خواستي او را به غلامي بگير و اگر خواستي او را آزاد کن و يا بفروش ؛ زيرا او در ملک تو است».

عثمان داوري علي (عليه السلام) را پذيرفت و طبق آن رفتار کرد.

و رويدادهاي بسيار ديگري از اين قبيل ، در عصر عثمان رخ داد که ذکر همين نمونه ها در اين کتاب که بنايش بر اختصار است کافي است.