آيه نجوي الرسول


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

***

اي کساني که ايمان آورده ايد, چون خواهيد که با پيامبر نجوا کنيد, پيش از نجوا کردنتان صدقه بدهيد. اين براي شما بهتر و پاکيزه تر است. و اگر براي صدقه چيزي نيافتيد, خدا آمرزنده و مهربان است.

***

شان نزول :

مرحوم ((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) و جمعى ديگر از مفسران معروف در شاءن نزول اين آيات چنين نقل كرده اند: جمعى از اغنياء خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى آمدند و با او نجوى مى كردند (اين كار علاوه بر اين كه وقت گرانبهاى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) را مى گرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا خداوند نخستين آيات فوق را نازل كرد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوى كردن با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) صدقهاى به مستمندان بپردازند، اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوى خوددارى كردند، آيه دوم نازل شد (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوى به همگان داد (ولى نجوى در مورد كار خير و اطاعت پروردگار).

بعضى از مفسران نيز تصريح كرده اند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كه از اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) هم روى بزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمى كرد تا اين كه قرآن آنها را از اين كار نهى نمود.

تفسير :

يك آزمون جالب

در بخشى از آيات گذشته سخن از مساءله نجوى بود آيات مورد بحث ادامه و تكميلى است براى همان مطلب .

نخست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه مى خواهيد با رسول خدا نجوى كنيد پيش از آن صدقه اى در راه خدا بدهيد)) (يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجواكم صدقة ).

چنانكه در شاءن نزول گفتيم اين دستور به خاطر آن بود كه گروهى از مردم مخصوصا از اغنيا مرتبا مزاحم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى شدند و با او نجوى مى كردند، كارى كه مايه اندوه ديگران ، و يا كسب امتياز بى دليلى براى اينان بود، بعلاوه موجب تضييع اوقات گرانبهاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى شد، حكم فوق نازل گشت و آزمونى بود براى آنها و نيز كمكى به مستمندان و وسيله مؤ ثرى براى كم شدن اين مزاحمتها.

سپس مى افزايد: اين براى شما بهتر و پاكيزه تر است (ذلك خير لكم و اطهر).

اما ((خير)) بودن اين صدقه هم براى متمكنان بود ، زيرا موجب ثوابى مى شد، و هم براى نيازمندان ، چرا كه وسيله كمكى به آنها محسوب مى گشت .

و اما ((اطهر)) بودنش از اين نظر بود كه قلوب اغنيا را از حب مال مى شست ، و قلوب نيازمندان را از كينه و ناراحتى ، زيرا هنگامى كه نجوى از صورت مجانى در مى آيد و نياز به دادن صدقه اى داشت طبعا كمتر مى شد همان گونه اى كه شد و اين يكنوع پاكيزه گى براى محيط فكرى و اجتماعى مسلمانان بود.

ولى از آنجا كه اگر وجوب صدقه قبل از نجوى عموميت مى داشت فقرا از طرح مسائل مهم يا نيازهاى خود در برابر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به صورت نجوى محروم مى شدند، در ذيل آيه حكم صدقه را از اين گروه برداشته مى فرمايد: ((اگر توانائى نداشته باشيد خداوند غفور و رحيم است )) (فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم ).

و به اين ترتيب آنها كه تمكن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوى براى آنان واجب بود، و آنها كه نداشتند بدون آن مى توانستند با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نجوى كنند.

جالب اينكه دستور فوق تاثير عجيبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز يك نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى كردند، و او امير مؤ منان على (عليه السلام ) بود اينجا بود كه آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه بايد مسلمانان از اين دستور بفهمند و درس گيرند گرفتند، لذا آيه بعد نازل گرديد و اين حكم را نسخ كرد و فرمود: ((آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد))؟! (ااشفقتم ان تقدموا بين يدى نجواكم صدقات ).

معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بيشتر است ، و نيز معلوم مى شود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمى شد، و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوى صدقهاى مى دادند و نجوى مى كردند، به خصوص اينكه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.

سپس مى افزايد: ((اكنون كه اين كار را نكرديد ، و خود به تقصير خويشتن پى برديد و خداوند شما را بخشيد، و توبه شما را پذيرفت ، نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد، و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد، و بدانيد خداوند از آنچه انجام مى دهيد با خبر است )) (فاذ لم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و اطيعوا الله و رسوله و الله خبير بما تعملون ).

تعبير به ((توبه )) نشان مى دهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند، خواه به خاطر تظاهر و ريا، و يا آزار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و يا ايذاء مؤ منان فقير.

گرچه در اين آيه سخنى صريحا درباره جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده ، ولى تعبير آيه نشان مى دهد كه حكم سابق برداشته شد.

اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به خاطر اهميت آن است و نيز اشارهاى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مى كنيد بايد در مسير اهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا و رسول (صلى اللّه عليه و آله ) باشد.

نكته ها :

1 - تنها عمل كننده به آيه صدقه و نجوى

غالب مفسران شيعه و اهل سنت نوشته اند تنها كسى كه به اين آيه عمل كرد امير مؤ منان على (عليه السلام ) بود چنانكه طبرسى در روايتى از خود حضرت نقل مى كند كه فرمود: آية من كتاب الله لم يعمل بها احد قبلى ، و لا يعمل بها احد بعدى كان لى دينار فصرفته بعشرة دراهم فكنت اذا جئت الى النبى (صلى اللّه عليه و آله ) تصدقت بدرهم :

((آيه اى در قرآن است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد، من يك دينار داشتم آنرا به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مى خواستم با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نجوا كنم درهمى را صدقه مى دادم )).

همين مضمون را ((شوكانى )) از ((عبد الرزاق )) و ((ابن المنذر)) و ((ابن ابى حاتم )) و ((ابن مردويه )) نقل كرده است .

((فخر رازى )) نيز اين حديث را كه تنها كسى كه به آيه فوق عمل كرد

على (عليه السلام ) بود از جمعى از محدثان از ابن عباس نقل كرده است .

در ((در المنثور)) نيز روايات متعددى در ذيل آيات فوق در همين معنى آمده است .

در تفسير ((روح البيان )) از ((عبدالله فرزند عمر بن خطاب )) نقل مى كند كه مى گفت : كان لعلى (عليه السلام ) ثلاث ، لو كانت لى واحدة منهن كانت احب الى من حمر النعم : تزويجه فاطمه (عليه السلام )، و اعطائه الراية يوم خيبر، و آية النجوى !: على (عليه السلام ) سه فضيلت داشت كه اگر يكى از آنها براى من حاصل مى شد بهتر بود از شتران سرخ موى (اين تعبير در ميان عرب براى اشاره به گرانبهاترين اموال به كار برده مى شد، و آن را به صورت ضرب المثل به هنگام بيان بسيار نفيس ‍ بودن چيزى ذكر مى كردند) نخست تزويج پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فاطمه (سلام الله عليها) را به او بود، و ديگر دادن پرچم به دستش در روز خيبر، و ديگر آيه نجوى . ثبوت اين فضيلت بزرگ براى على (عليه السلام ) در غالب كتب تفسير و حديث آمده و چنان مشهور و معروف است كه نيازى به شرح بيشتر نيست .

2 - فلسفه تشريع و نسخ حكم صدقه قبل از نجوى

چرا وجوب صدقه قبل از نجوى كردن با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) تشريع شد و بعد از مدت كوتاهى نسخ گرديد؟

پاسخ اين سؤ ال را به خوبى مى توان از قرائن موجود در آيه فوق و شاءن نزول آن به دست آورد، هدف آزمايشى بود، براى افراد پر ادعائى كه از اين طريق اظهار علاقه خاصى به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى كردند، معلوم شد اين اظهار علاقه ها تنها در صورتى است كه نجوى مجانى باشد، اما هنگامى كه نياز به بذل مقدارى مال داشت خاموش ‍ شدند.

از اين گذشته ، اين حكم براى هميشه در مسلمانان اثر گذارد، و نشان داد تا ضرورتى نباشد نبايد وقت گرانبهاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ديگر رهبران بزرگ اسلامى را با نجوى گرفت ، و وسيله ناخشنودى مردم را فراهم ساخت ، و در حقيقت كنترلى بود براى نجواها در آينده .

بنابراين حكم مزبور از آغاز جنبه موقتى داشته ، و پس از آنكه هدف آن تامين گرديد نسخ شد، زيرا ادامه آن نيز مشكلى ايجاد مى كرد، چرا كه گاه مسائل ضرورى پيش مى آمد كه لازم بود به طور خصوصى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در ميان گذارده شود، چنانچه حكم صدقه باقى مى ماند اى بسا اين ضرورتها از دست ميرفت ، و افراد يا جامعه اسلامى زيان مى ديدند.

به طور كلى در موارد نسخ ، حكم هميشه از اول جنبه محدود و موقت داشته ، هر چند مردم از اين معنى احيانا آگاه نبوده و آنرا هميشگى تصور مى كردند.

3 - آيا اين فضيلت بود؟

بدون شك على (عليه السلام ) در زمره ثروتمندان اصحاب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نبود، زندگى ساده و زاهدانه اى داشت ، با اين حال براى احترام به اين حكم الهى در همان مدت كوتاه چند بار صدقه داد و مسائل ضرورى را از طريق نجوى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در ميان نهاد، و چنانكه گفتيم اين مساءله در ميان مفسران و ارباب حديث مسلم است .

ولى بعضى با قبول اين موضوع ، اصرار دارند فضيلت بودن آنرا انكار كنند.

از جمله اينكه مى گويند اگر بزرگان صحابه اقدام به اين كار نكردند نيازى به آن نديدند، و يا وقت كافى نداشتند، يا فكر مى كردند مبادا باعث ناراحتى فقرا و وحشت اغنيا گردد! بنابراين فضيلتى براى على (عليه السلام ) محسوب يا موجب سلب فضيلتى از ديگران نمى گردد!.

ولى گويا آنها در متن آيه دوم دقت نكرده اند كه خداوند به عنوان سرزنش ‍ مى فرمايد: اءاءشفقتم ان تقدموا بين يدى نجواكم صدقات ((آيا از فقر ترسيديد و بخل كرديد كه قبل از نجوى صدقه اى نداديد)) و حتى در ذيل آيه تعبير به توبه مى كند كه ظاهرا ناظر به همين معنى است ، از اين تعبير روشن مى شود كه اقدام بر صدقه و نجوى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كار مطلوبى بوده است و گرنه سرزنش و توبه نداشت .

بدون شك جمعى از اصحاب سرشناس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) قبل از اين ماجرا با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نجوى داشتند (چون افراد عادى و دور افتاده كمتر اقدام به چنين كارى ميكردند) ولى همين صحابه معروف بعد از دستور صدقه از اين كار خوددارى نمودند، تنها كسى كه به اين دستور احترام گذارد و جامه عمل به آن پوشانيد على (عليه السلام ) بود چه مى شود كه ما ظاهر آيات و رواياتى كه در اين زمينه است و در كتب مختلف اسلامى نقل شده بپذيريم و با احتمالات ضعيف و بى اساس يك واقعيت را ناديده نگيريم ، و با عبد الله بن عمر كه اين فضيلت را همرديف با تزويج فاطمه (عليه السلام ) و پرچمدارى روز فتح خيبر و برتر از ((حمر النعم )) قرار داده همصدا شويم ؟!

4 - مدت حكم و مقدار صدقه

در اينكه حكم بالا يعنى وجوب صدقه قبل از نجوى با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) چقدر به طول انجاميد و نسخ شد؟ نقلهاى مختلفى است : بعضى آنرا يكساعت ، و بعضى يكشب ، و بعضى ده روز ذكر كرده اند، و ظاهر همان قول سوم است چرا كه يكساعت و يكشب براى يك چنين امتحانى هرگز كافى نبود، چرا كه مى توانستند متعذر شوند كه در اين مدت كوتاه موجبى براى نجوى پيش نيامد، ولى مدت ده روز مى تواند حقايق را روشن سازد، و زمينه اى براى ملامت و سرزنش متخلفان فراهم كند.

و اما در مورد مقدار صدقه نه در آيه مقدارى براى آن ذكر شده و نه در روايات اسلامى ، هر چند از عمل على (عليه السلام ) بر مى آيد كه حتى يكدرهم نيز كافى بوده است .

***

سوره مجادله, آيه 12