آيه ايذاءالرسول (2)


أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ

***

آيا آنها را که از نجوا منع شده بودند نديدي که کاري را که از آن منع شده بودند از سر گرفتند و باز هم براي گناه و دشمني و نافرماني از پيامبر با هم نجوا مي کنند؟

***

شان نزول :

در مورد نخستين آيه مورد بحث دو شاءن نزول نقل شده كه هر كدام مربوط به يك قسمت از آيه است :

نخست اينكه : جمعى از يهود و منافقان در ميان خودشان جدا از مؤ منان نجوى مى كردند و سخنان در گوشى مى گفتند و گاه با چشمه اى خود اشاره هاى ناراحت كننده اى به مؤ منان داشتند، مؤ منان هنگامى كه اين منظره را ديدند گفتند: ما فكر مى كنيم خبر ناراحت كننده از بستگان و عزيزان ما كه به جهاد رفته اند به آنها رسيده و از آن سخن مى گويند، و همين باعث غم و اندوه مؤ منان مى شد، هنگامى كه اين كار را تكرار كردند مؤ منان شكايت به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نمودند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور داد كه هيچكس در برابر مسلمانان با ديگرى نجوى نكند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تكرار كردند، آيه فوق نازل شد (و آنها را سخت بر اين كار تهديد كرد).

در صحيح ((بخارى )) و ((مسلم )) و بسيارى از كتب تفسير نقل شده كه گروهى از يهود خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آمدند و بجاى ((السلام عليك )) گفتند: ((السام عليك )) يا اباالقاسم (كه مفهومش مرگ بر تو يا ملالت و خستگى بر تو) بود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در جواب آنها فرمود: و عليكم ! (همين بر شما باد!) عايشه مى گويد! من متوجه اين مطلب شدم و گفتم : عليكم السام و لعنكم الله و غضب عليكم : ((مرگ بر شما، خدا لعنت كند شما را، و غضب كند))!

پيامبر به من فرمود: مدارا كن و از خشونت و بدگوئى بپرهيز، گفتم : مگر نمى شنوى مى گويند: ((مرگ بر تو)) فرمود: مگر تو هم نشنيدى كه من در جواب ((عليكم )) گفتم ، اينجا بود كه خداوند آيه فوق را نازل كرد كه هنگامى كه اين گروه نزد شما مى آيند تحيتى مى گويند كه خدا چنان تحيتى به شما نگفته است .

تفسير:

نجوى از شيطان است ؟

بحث در اين آيات همچنان ادامه بحثهاى نجوى است كه در آيات گذشته بود.

نخست مى فرمايد: ((آيا نديدى كسانى را كه از نجوى نهى شدند سپس ‍ به كارى كه از آن نهى شده اند باز مى گردند، و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به نجوى مى پردازند)) (الم تر الى الذين نهوا عن النجوى ثم يعودون لما نهوا عنه و يتناجون بالاثم و العدوان و معصية الرسول ).

از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه قبلا به آنها هشدار داده شده بود

كه از نجوى بپرهيزند، كارى كه ذاتا توليد بدگمانى در ديگران و نگرانى مى كند، ولى آنها نه تنها به اين دستور گوش فرا ندادند، بلكه محتواى نجواى خود را انجام گناه و امورى برخلاف دستور خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) انتخاب كردند.

تفاوت ميان ((اثم )) و ((عدوان )) و ((معصية الرسول )) از اين نظر است كه ((اثم )) شامل گناهانى مى شود كه جنبه فردى دارد (مانند شرب خمر) و ((عدوان )) ناظر به امورى است كه موجب تعدى بر حقوق ديگران است ، و اما ((معصية الرسول )) مربوط به فرمانهائى است كه شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به عنوان رئيس ‍ حكومت اسلامى در زمينه مصالح جامعه مسلمين صادر مى كند.

بنابراين آنها در نجواهاى خود هرگونه عمل خلاف را مطرح مى كردند، اعم از اعمالى كه در رابطه با خودشان بود يا ديگران و يا حكومت اسلامى و شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ).

تعبير به ((يعودون )) و ((يتناجون )) كه به صورت فعل مضارع آمده است نشان مى دهد كه اين كار را پيوسته تكرار مى كردند، و قصدشان ايجاد ناراحتى در قلوب مؤ منان بود.

به هر حال آيه فوق به عنوان يك اخبار غيبى پرده از روى اعمال خلاف آنها برداشت ، و خط انحرافى آنان را فاش كرد.

در ادامه اين سخن به يكى ديگر از اعمال خلاف منافقان و يهود اشاره كرده ، مى افزايد: ((و هنگامى كه نزد تو مى آيند تحيتى مى گويند كه خداوند چنان تحيتى به تو نگفته است )) (و اذا جاؤ ك حيوك بما لم يحيك به الله ).

((حيوك )) از ماده ((تحيت )) در اصل از حيات گرفته شده ، و به معنى دعا كردن براى سلامت و حيات ديگرى است .

منظور از ((تحيت الهى )) در اين آيه همان جمله السلام عليك (يا ((سلام الله عليك )) ) مى باشد كه شبيه آن در آيات قرآن در مورد پيامبران و بهشتيان و غير آنها كرارا آمده است : از جمله در آيه 181 سوره صافات مى خوانيم : و سلام على المرسلين ((سلام بر تمام رسولان پروردگار)).

و اما تحيتى كه خداوند نگفته بود و مجاز نبود جمله ((السام عليك )) (مرگ بر تو، يا ملالت و خستگى بر تو) بوده است ، اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به تحيت عصر جاهليت باشد كه مى گفتند: ((انعم صباحا)) (صبحت تواءم با راحتى باد) و ((انعم مساءا)) ((عصرت توام با راحتى باد)) بى آنكه در كلام خود توجهى به خدا كنند و از او سلامت و خير براى طرف مقابل بطلبند.

اين امر گرچه در جاهليت معمول بود اما تحريم آن ثابت نيست و تفسير آيه فوق به آن بعيد است .

سپس مى افزايد: آنها نه فقط مرتكب اين گناهان بزرگ مى شوند، بلكه آنچنان از باده غرور سرمست هستند كه ((در دل مى گويند اگر اعمال ما بد است و خدا مى داند پس چرا ما را به خاطر گفته هايمان كيفر نمى دهد))؟! (و يقولون فى انفسهم لو لا يعذبنا الله بما نقول ).

به اين ترتيب هم عدم ايمان خود را به نبوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) ثابت كردند و هم عدم ايمان به احاطه علمى خداوند.

ولى قرآن در يك جمله كوتاه به آنها چنين پاسخ مى گويد: ((جهنم براى آنها كافى است و نيازى به مجازات ديگر نيست ، همان جهنمى كه به زودى وارد آن مى شوند و چه بد جايگاهى است )) (حسبهم جهنم يصلونها فبئس المصير).

البته اين تعبير نفى عذاب دنيوى را درباره آنها نمى كند، ولى اين حقيقت را آشكارا مى گويد كه اگر هيچ كيفرى جز عذاب جهنم نباشد براى آنها كفايت مى كند و كيفر همه اعمال خود را يكجا در دوزخ خواهند ديد.

و از آنجا كه مؤ منان نيز گهگاه به خاطر ضرورتها يا تمايلاتى به نجوى مى پرداختند در آيه بعد روى سخن را به آنها كرده ، و براى اينكه در اين كار آلوده به گناهان منافقان و يهود نشوند مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه نجوى مى كنيد به گناه و تعدى و معصيت رسول خدا نجوى نكنيد، محتواى نجواى شما بايد پاك و الهى باشد، به كارهاى نيك و تقوى نجوى كنيد)) (يا ايها الذين آمنوا اذا تناجيتم فلا تتناجوا بالاثم و العدوان و معصيت الرسول و تناجوا بالبر و التقوى ).

و از مخالفت خدا بپرهيزيد، همان خدائى كه بازگشت و جمع همه شما به سوى او است (و اتقوا الله الذى اليه تحشرون ).

از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه اصل نجوى اگر در ميان مؤ منان باشد، سوء ظنى بر نيانگيزد، و توليد نگرانى نكند و محتواى آن توصيه به نيكيها و خوبيها باشد مجاز است .

ولى هرگاه از كسانى همچون يهود و منافقان سر زند كه هدفشان آزار مؤ منان پاكدل است نفس اين عمل زشت و حرام است تا چه رسد به اينكه محتواى آن نيز شيطانى باشد.

لذا در آيه بعد كه آخرين آيه مورد بحث است مى افزايد: ((نجوى تنها از ناحيه شيطان مى باشد)) (انما النجوى من الشيطان ).

((تا مؤ منان ناراحت و غمگين شوند)) (ليحزن الذين آمنوا).

((ولى بايد بدانند كه شيطان جز به اذن پروردگار نمى تواند به مؤ منان زيان برساند)) (و ليس بضارهم شيئا الا باذن الله ).

چرا كه هر مؤ ثرى در عالم هستى است تاثيرش به فرمان خدا است ، حتى سوزاندن آتش و برندگى شمشير كه اگر جليل نهى كند حتى فرمان خليل را نمى برند.

((بنابراين مؤ منان بايد تنها بر خدا توكل كنند، و از هيچ چيز جز او نترسند و بر غير او دل ننهند)) (و على الله فليتوكل المؤ منون ).

آنها با روح توكل و اعتماد بر خدا به خوبى مى توانند بر تمام اين مشكلات پيروز شوند و نقشه هاى پيروان شيطان را نقش بر آب كنند و توطئه هاى آنها را در هم بكوبند.

نكته ها:

1 - انواع نجوى و سخنان در گوشى

اين عمل از نظر فقه اسلامى احكام مختلفى برحسب اختلاف شرائط دارد، و به اصطلاح به احكام خمسه تقسيم مى شود، يعنى گاه حرام است و اين در صورتى است كه موجب اذيت و آزار و هتك حيثيت مسلمانى گردد (همانگونه كه در آيات فوق به آن اشاره شده بود) و چنين نجوائى نجواى شيطانى است كه هدفش غمگين ساختن مؤ منان است .

در مقابل گاه حكم وجوب به خود مى گيرد، و اين در صورتى است كه مساءله سرى لازمى در ميان باشد كه افشاى آن خطرناك ، و عدم ذكر آن نيز موجب تضييع حق و يا خطرى براى اسلام و مسلمين است .

و گاه متصف به استحباب مى شود و آن در جائى است كه انسان براى انجام كارهاى نيك و بر و تقوى به سراغ آن رود، و همچنين حكم كراهت و اباحه .

ولى اصولا هرگاه هدف مهمترى در كار نباشد نجوى كردن كار پسنديده اى نيست ، و بر خلاف آداب مجلس است زيرا نوعى بى اعتنائى يا بى اعتمادى نسبت به ديگران محسوب مى شود لذا در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) مى خوانيم : اذا كنتم ثلاثه فلا يتناج اثنان دون صاحبهما، فان ذلك يحزنه : ((هنگامى كه سه نفر باشيد دو نفر از شما جداى از شخص سوم به نجوى نپردازد چرا كه اين امر نفر سوم را غمگين مى كند.

در حديث ديگرى از ابو سعيد (خدرى ) مى خوانيم كه مى گويد: ما براى اجراى دستورات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در شبها كه گاهى مطلب لازمى پيش مى آيد به تناوب در نزديكى اقامتگاه آن حضرت مراقب بوديم ، يك شب عده زيادى گرد هم آمده بودند و آهسته سخن مى گفتيم ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بيرون آمد و فرمود: ما هذه النجوى ؟ ا لم تنهوا عن النجوى ؟: اين سخنان در گوشى چيست ؟ آيا شما از نجوى نهى نشده ايد؟!.

از روايات متعددى نيز استفاده مى شود كه شيطان براى غمگين ساختن مؤ منان از هر وسيله اى استفاده مى كند، نه فقط از نجوى بلكه گاه در عالم خواب صحنه هائى در برابر چشم او مجسم مى كند كه موجب اندوه او شود و دستور داده شده است كه مؤ منان در اينگونه موارد با پناه بردن به ذات پاك خدا و توكل بر او اينگونه القائات شيطانى را از خود دور كنند.

2 - تحيت الهى كدام است ؟

معمولا هنگام ورود در مجالس مردم به يكديگر سخنانى كه حاكى از احترام و محبت است مى گويند و آنرا تحيت مى نامند، از آيات فوق استفاده مى شود كه تحيت نيز بايد جنبه الهى داشته باشد، همانگونه كه همه آداب و رسوم معاشرت بايد چنين باشد، در تحيت علاوه براحترام و اكرام طرف مقابل بايد يادى از خدا نيز ديده شود، همانگونه كه در سلام سلامتى طرف را از خداوند تقاضا مى كنيم .

در تفسير ((على بن ابراهيم )) ذيل آيات مورد بحث آمده است كه جمعى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) هنگامى كه نزد او مى آمدند ((انعم صباحا، و انعم مساءا)) (صبحت تواءم با راحتى باد، يا عصرت توام با راحتى باد) مى گفتند، و اين تحيت عصر جاهليت بود، قرآن از اين كار نهى كرد و رسول خدا به آنها فرمود: خداوند به ما تحيتى بهتر از آن دستور داده كه آن تحيت اهل بهشت است ((السلام عليكم )) كه به معنى سلام الله عليكم مى باشد.

امتياز سلام اسلامى در اين است كه از يكسو تواءم با ذكر خدا است ، و از سوى ديگر در آن سلامت همه چيز اعم از دين و ايمان و جسم و جان مطرح است ، نه تنها راحتى و رفاه و آسايش .


***

سوره مجادله, آيه 8