آيه مودت


... قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى....
ٌ

***

بگو بر اين رسالت مزدي از شما, جز دوست داشتن خويشاوندان, نميخواهم.

***

شان نزول :

در تفسير مجمع البيان شاءن نزولى براى آيات 23 تا 26 اين سوره از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه حاصلش چنين است :

هنگامى كه پيامبر وارد مدينه شد و پايه هاى اسلام محكم گرديد، انصار گفتند ما خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى رسيم و عرض ‍ مى كنيم : اگر مشكلات مالى پيدا شد اين اموال ما بدون هيچگونه قيد و شرط در اختيار تو قرار دارد، هنگامى كه اين سخن را خدمتش عرض ‍ كردند آيه قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى : (( بگو من مزدى از شما در برابر رسالت جز محبت نزديكانم نمى طلبم )) نازل شد، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر آنها تلاوت كرد سپس ‍ فرمود نزديكان مرا بعد از من دوست داريد، آنها با خوشحالى و رضا و تسليم از محضرش بيرون آمدند، اما منافقان گفتند اين سخنى است كه او بر خدا افترا بسته ، و هدفش اين است كه ما را بعد از خود در برابر خويشاوندانش ذليل كند آيه بعد نازل شد ام يقولون افترى على الله كذبا، و به آنها پاسخ گفت ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سراغ آنان فرستاد و آيه را بر آنها تلاوت كرد، گروهى پشيمان شدند و گريه كردند و سخت ناراحت گشتند آيه سوم نازل گرديد: و هو الذى يقبل التوبة عن عباده .

پيامبر به سراغ آنها فرستاد و آنها را بشارت داد كه توبه خالصانه آنان مقبول درگاه خدا است .

و از آنجا كه ابلاغ اين رسالت از سوى پيامبر بزرگوار اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گاه اين توهم را ايجاد مى كرد كه او چه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از مردم مى طلبد به دنبال اين سخن به پيامبر دستور مى دهد: (( بگو: من هيچ اجر و پاداشى بر اين موضوع از شما درخواست نمى كنم ، جز اينكه ذوى القرباى مرا دوست داريد)) (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ).

دوستى ذوى القربى چنانكه مشروحا بيان خواهد شد بازگشت به مساءله ولايت و قبول رهبرى ائمه معصومين (عليه السلام ) از دودمان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند كه در حقيقت تداوم خط رهبرى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ادامه مساءله ولايت الهيه است ، و پر واضح است كه قبول اين ولايت و رهبرى همانند نبوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سبب سعادت خود انسانها است و نتيجه اش به خود آنها بازگشت مى كند.

توضيح اينكه :

مفسران در تفسير اين جمله بحثهاى فراوانى دارند و تفسيرهاى مختلفى ، كه هرگاه با ذهن خالى از پيشداوريها به آنها نگاه كنيم مى بينيم بر اثر انگيزه هاى مختلفى از مفهوم اصلى آيه دور شده اند، و احتمالاتى را برگزيده اند كه نه با محتواى آيه سازگار است و نه با شاءن نزول و ساير قرائن تاريخى و روائى .

رويهمرفته چهار تفسير معروف براى آيه وجود دارد.

1 - همان كه در بالا اشاره شد كه منظور از ذوى القربى نزديكان پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و محبت آنها وسيله اى است براى قبول امامت و رهبرى ائمه معصومين (عليه السلام ) از دودمان آنحضرت ، و پشتوانه اى بر اداى رسالت .

جمعى از مفسران نخستين ، و تمام مفسران شيعه اين معنا را برگزيده اند، و روايات فراوانى از طرف شيعه و اهل سنت در اين زمينه نقل شده كه بعدا به آن اشاره خواهيم كرد.

2 - منظور اين است كه اجر و پاداش رسالت دوست داشتن امورى است كه شما را به (( قرب الهى )) دعوت مى كند.

اين تفسير را كه جمعى از مفسران اهل سنت انتخاب كرده اند به هيچوجه با ظاهر آيه سازگار نيست ، زيرا در اين صورت معنى آيه چنين مى شود كه از شما مى خواهم كه اطاعت الهى را دوست بداريد، و مودت آن را به دل بسپاريد، در حالى كه بايد گفته شود من از شما اطاعت الهى را مى خواهم (نه مودت اطاعت الهى ).

بعلاوه در ميان مخاطبين آيه كسى وجود نداشت كه دوست ندارد به خدا نزديك شود حتى مشركان نيز علاقه داشتند كه به خدا نزديك شوند و اصولا عبادت بتها را وسيله اى براى اين كار مى پنداشتند.

3 - منظور اين است كه شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت داريد و صله رحم بجا آوريد.

با اين تفسير هيچ تناسبى در ميان رسالت و پاداش آن وجود ندارد، زيرا دوست داشتن بستگان خود چه خدمتى مى تواند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوده باشد؟ و چگونه ممكن است اجر رسالت قرارداده شود؟!

4 - منظور اين است كه پاداش من اين است كه خويشاوندى مرا نسبت به خود محفوظ داريد، و بخاطر اينكه با اكثر قبايل شما رابطه خويشاوندى دارم مرا آزار ندهيد (زيرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از طريق نسبى با قبايل قريش ارتباط داشت و از طريق سببى (ازدواج ) با بسيارى از قبايل ديگر، و از طريق مادر با جمعى از مردم مدينه از قبيله بنى النجار، و از طرف مادر رضاعى به قبيله بنى سعد).

اين تعبير بدترين معنائى است كه براى آيه شده است چرا كه درخواست اجر رسالت از كسانى است كه رسالت او را پذيرا شده اند، و هر گاه كسانى رسالت را پذيرا شوند ديگر نيازى به اين بحثها نيست ، آنها پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به عنوان فرستاده الهى احترام مى گذارند، احتياجى ندارد كه به خاطر قرابت و خويشاونديش او را محترم بشمرند، چرا كه احترام ناشى از قبول رسالت ما فوق همه اينها است ، در واقع اين تفسير را بايد از اشتباهات بزرگى شمرد كه دامان بعضى از مفسران را گرفته و مفهوم آيه را به كلى مسخ كرده است .

در اينجا براى اينكه به حقيقت محتواى آيه آشناتر شويم بهترين راه آن است كه از آيات ديگر قرآن كمك گيريم :

در بسيارى از آيات قرآن مجيد مى خوانيم : پيامبران مى گفتند پاداشى از شما در برابر دعوت رسالت نمى خواهيم ، و پاداش ما تنها بر پروردگار عالميان است (( ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين )) .

و در مورد شخص پيامبر اسلام نيز تعبيرات مختلفى ديده مى شود: در يكجا مى گويد قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الا على الله : (( بگو پاداشى را كه از شما خواستم تنها به سود شما است اجر و پاداش من فقط بر خداوند است )) (سبا - 47).

و در جاى ديگر مى خوانيم : قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا: بگو من در برابر ابلاغ رسالت هيچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى كنم ، مگر كسانى كه بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزينند. و بالاخره در مورد ديگرى مى گويد: قل ما اسئلكم عليه من اجر و ما انا من المتكلفين : (( من از شما پاداشى نمى طلبم و چيزى بر شما تحميل نمى كنم )) (ص - 86).

هرگاه اين آيات سهگانه را با آيه مورد بحث در كنار هم بگذاريم نتيجه گيرى كردن از آن آسان است : در يكجا به كلى نفى اجر و مزد مى كند. در جاى ديگر مى گويد: من تنها پاداش از كسى مى خواهم كه راهى به سوى خدا مى جويد.

و در مورد سوم مى گويد پاداشى را كه از شما خواسته ام براى خود شما است .

و بالاخره در آيه مورد بحث مى افزايد: مودت در قربى پاداش رسالت من است ، يعنى :

من پاداشى از شما خواسته ام كه اين ويژگيها را دارد: مطلقا چيزى نيست كه نفعش عائد من شود، صددرصد به سود خود شما است ، و چيزى است كه راه شما را به سوى خدا هموار مى سازد.

به اين ترتيب آيا جز مساله ادامه خط مكتب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله رهبران الهى و جانشينان معصومش كه همگى از خاندان او بوده اند امر ديگرى مى تواند باشد؟ منتها چون مساله مودت پايه اين ارتباط بوده در اين آيه با صراحت آمده است .

جالب اينكه غير از آيه مورد بحث در قرآن مجيد در پانزده مورد ديگر كلمه (( القربى )) به كار رفته كه در تمام آنها به معنى خويشاوندان و نزديكان است با اينحال معلوم نيست چرا بعضى اصرار دارند كه (( قربى )) منحصرا در اينجا به معنى (( تقرب الى الله )) بوده باشد، و معنى ظاهر و واضح آن را كه در همه جا در قرآن در آن به كار رفته است كنار بگذارند؟

اين نكته نيز قابل توجه است كه در پايان همين آيه مورد بحث مى افزايد: (( آن كس كه عمل نيكى انجام دهد بر نيكى عملش مى افزاييم ، چرا كه خداوند آمرزنده و شكرگزار است و به اعمال بندگان جزاى مناسب مى دهد)) (و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور).

چه حسنه اى از اين برتر كه انسان خود را هميشه در زير پرچم رهبران الهى قرار دهد، حب آنها را در دل گيرد، و خط آنها را ادامه دهد، در فهم كلام الهى آنجا كه مسائل براى او ابهام پيدا كند از آنها توضيح بخواهد، عمل آنها را معيار قرار دهد، و آنها را الگو و اسوه خود سازد.

رواياتى كه در تفسير اين آيه آمده است

شاهد گوياى ديگر براى تفسير فوق اينكه روايات فراوانى در منابع اهل سنت و شيعه از شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه نشان مى دهد منظور از (( قربى )) اهل بيت و نزديكان و خاصان پيامبرند، به عنوان نمونه :

1 - احمد در فضائل الصحابه با سند خود از سعيد بن جبير از عامر چنين نقل مى كند: لما نزلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى قالوا: يا رسول الله من قرابتك ؟ من هؤ لاء الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمه و ابناهما (عليهم السلام ) و قالها ثلاثا: (( هنگامى كه آيه (( قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى )) نازل شد اصحاب عرض ‍ كردند اى رسول خدا! خويشاوندان تو كه مودت آنها بر ما واجب است كيانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آن دو، اين سخن را سه بار تكرار فرمود)) !

2 - در (( مستدرك الصحيحين )) از امام على بن الحسين (عليه االسلام ) نقل شده كه وقتى امير مؤ منان على (عليه السلام ) به شهادت رسيد، حسن بن على (عليه االسلام ) در ميان مردم خطبه خواند كه بخشى از آن اين بود: انا من اهل البيت الذين افترض الله مودتهم على كل مسلم فقال تبارك و تعالى لنبيه (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البيت : (( من از خاندانى هستم كه خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب كرده است ، و به پيامبرش ‍ فرموده : قل لا اسئلكم ... منظور خداوند از اكتساب حسنه مودت ما اهل بيت است )) .

3 - (( سيوطى )) در (( الدر المنثور)) در ذيل آيه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه در تفسير آيه (( قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى )) گفت : ان تحفظونى فى اهل بيتى و تودوهم بى :

(( منظور اين است كه حق مرا در اهل بيتم حفظ كنيد، و آنها را به سبب من دوست داريد)) .

و از اينجا روشن مى شود آنچه از ابن عباس بطريق ديگر نقل شده كه منظور عدم آزار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاطر قرابتش با قبائل مختلف عرب بوده مسلم نيست ، زيرا چنانكه ديديم مخالف آن نيز از ابن عباس نقل شده است .

4 - (( ابن جرير طبرى )) در تفسيرش با سند خود از (( سعيد بن جبير)) و با سند ديگرى از (( عمر بن شعيب )) نقل مى كند كه منظور از اين آيه ، هى قربى رسول الله (نزديكان رسول خدا مى باشد).

5 - مرحوم طبرسى مفسر معروف از (( شواهد التنزيل )) حاكم حسكانى كه از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است از ابى امامه باهلى چنين نقل مى كند: پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان الله خلق الانبياء من اشجار شتى ، و انا و على (عليه السلام ) من شجرة واحدة ، فانا اصلها، و على (عليه السلام ) فرعها، و فاطمة (عليه السلام ) لقاحها، و الحسن و الحسين ثمارها، و اشياعنا اوراقها - تا آنجا كه فرمود - لو ان عبدا عبد الله بين الصفا و المروة الف عام ، ثم الف عام ، ثم الف عام ، حتى يصير كالشن البالى ، ثم لم يدرك محبتنا كبه الله على منخريه فى النار، ثم تلا: قل لا اسئلكم عليه اجرا:

(( خداوند انبياء را از درختان مختلفى آفريد، ولى من و على (عليه السلام ) را از درخت واحدى ، من اصل آنم ، و على شاخه آن ، فاطمه موجب بارورى آن است ، و حسن حسين ميوه هاى آن ، و شيعيان ما برگهاى آنند... سپس افزود: اگر كسى خدا را در ميان صفا و مروه هزار سال ، و سپس هزار سال ، و از آن پس هزار سال ، عبادت كند، تا همچون مشك كهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش مى افكند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى )) .

جالب اين كه اين حديث آن چنان اشتهار يافته بود كه شاعر معروف كميت در اشعارش به آن اشاره كرده ، مى گويد:

وجدنا لكم فى آل حاميم آية

تاولها منا تقى و معرب

ما براى شما (خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در سوره هاى حاميم آيه اى يافتيم .

كه گروه تقيه كننده آن را تاويل كرده ، و گروه آشكار كننده آن را آشكارا بيان كرده اند.

6 - و نيز سيوطى در (( الدر المنثور)) از ابن جرير از ابى الديلم چنين نقل مى كند: هنگامى كه على بن الحسين (عليهماالسلام ) را به اسارت آوردند، و بر در دروازه دمشق نگهداشتند، مردى از اهل شام گفت : الحمدلله الذى قتلكم و استاصلكم !: (( خدا را شكر كه شما را كشت ، و ريشه كن ساخت !

على بن الحسين (عليهماالسلام ) فرمود: آيا قرآن را خوانده اى ؟ گفت آرى ، فرمود: سوره هاى حاميم را خوانده اى ، عرض كرد نه ، فرمود آيا اين آيه را نخوانده اى قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ؟!

گفت : آيا شما همانها هستيد كه در اين آيه اشاره شده ؟ فرمود: آرى .

7 - (( زمخشرى )) در (( كشاف )) حديثى نقل كرده كه فخررازى و قرطبى نيز در تفسيرشان از او اقتباس كرده اند: حديث مزبور به وضوح مقام آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اهميت حب آنها را بيان مى دارد، مى گويد: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:

من مات على حب آل محمد مات شهيدا.

الا و من مات على حب آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مغفورا له .

الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.

الا و من مات على حب آل محمد مات مؤ منا مستكمل الايمان .

الا و من مات على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة ثم منكر و نكير.

الا و من مات على حب آل محمد يزف الى الجنة كما تزف العروس الى بيت زوجها.

الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة .

الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة الرحمة .

الا و من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة .

الا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيامه مكتوب بين عينيه آيس من رحمة الله

الا و من مات على بغض آل محمد مات كافرا.

الا و من مات على بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة :

(( هر كس با محبت آل محمد بميرد شهيد از دنيا رفته )) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود بخشوده است )) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود با توبه از دنيا رفته )) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود مؤ من كامل الايمان از دنيا رفته )) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منكر و نكير (فرشتگان مامور سؤ ال در برزخ ) به او بشارت دهند)) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود او را با احترام به سوى بهشت مى برند آنچنانكه عروس به خانه داماد)) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود)) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد)) .

(( آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنيا رفته )) .

(( آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رود روز قيامت در حالى وارد عرصه محشر مى شود كه در پيشانى او نوشته شده : ماءيوس از رحمت خدا)) !

(( آگاه باشيد هر كس با بغض آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا برود كافر از دنيا رفته )) !

(( آگاه باشيد هر كس با عداوت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا برود بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد)) .

جالب اينكه فخر رازى بعد از ذكر اين حديث شريف كه صاحب كشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذكر كرده است مى افزايد:

آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كسانى هستند كه بازگشت امرشان به او است ، كسانى كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد آل محسوب مى شوند، و شك نيست كه فاطمه و على و حسن و حسين محكمترين پيوند را با رسول خدا داشتند، و اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتر است ، بنابراين لازم است كه آنها را آل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدانيم .

سپس مى افزايد: گروهى در مفهوم آل اختلاف كرده اند، بعضى آنها را خويشاوندان نزديك پيامبر مى دانند، و بعضى گفته اند آنها امت پيامبرند، اگر اين واژه را بر معنى اول حمل كنيم آل پيامبر تنها آنها هستند، و اگر به معنى امت كه دعوت او را پذيرفتند بدانيم باز هم خويشاوندان نزديك رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آل او محسوب مى شوند، بنابراين به هر تقدير آنها آل هستند و اما غير آنها در لفظ (( آل )) داخلند يا نه ؟ محل اختلاف است .

سپس فخر رازى از صاحب كشاف چنين نقل مى كند: (( وقتى اين آيه نازل شد عرض كردند (( اى رسول خدا! خويشاوندان تو كيانند كه مودتشان بر ما واجب است )) ؟ فرمود: (( على و فاطمه و دو فرزندشان )) .

بنابراين ثابت مى شود كه اين چهار تن ذى القرباى پيغمبرند و هنگامى كه اين معنى ثابت شد واجب است از احترام فوق العاده اى برخوردار باشند.

فخر رازى مى افزايد: دلائل مختلفى بر اين مساله دلالت مى كند:

1 - جمله (( الا المودة فى القربى )) كه طرز استدلال به آن بيان شد.

2 - شك نيست كه پيامبر فاطمه را دوست مى داشت و درباره او فرمود: (( فاطمة بضعة منى يؤ ذينى ما يؤ ذيها)) : (( فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است )) ! و با احاديث متواتر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ثابت شده كه او على و حسن و حسين را دوست مى داشت ، و هنگامى كه اين معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت واجب است چون خداوند فرموده : و اتبعوه لعلكم تهتدون : (( از او پيروى كنيد تا هدايت شويد)) و نيز فرموده : فليحذر الذين يخالفون عن امره : (( كسانى كه فرمان او را مخالفت مى كنند از عذاب الهى بترسند)) و نيز فرموده : قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله : (( بگو اگر خدا را دوست مى داريد از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست دارد و نيز فرموده لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة : (( براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكوئى بود)) .

3 - دعاى براى (( آل )) افتخار بزرگى است و لذا اين دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده : اللهم صل على محمد و على آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد، و چنين تعظيم و احترامى در حق غير آل ديده نشده است ، بنابراين همه اين دلائل نشان مى دهد كه محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) واجب است .

سرانجام فخر رازى سخنان خود را در اين مساءله با اشعار معروف شافعى پايان مى دهد:

يا راكبا قف بالمحصب من منى

و اهتف بساكن خيفها و الناهض

سحرا اذا فاض الحجيج الى منى

فيضا كما نظم الفرات الفائض .

ان كان رفضا حب آل محمد:

فليشهد الثقلان انى رافضى !!

(( اى سوارى كه عازم حج هستى ! در آنجا كه در نزديكى منى ريگ براى رمى جمرات جمع مى كنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست بايست ، و فرياد بزن به تمام كسانى كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت مى باشند.

فرياد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوى منى كوچ مى كنند و همچون نهرى عظيم و خروشان وارد سرزمين منى مى شوند.

آرى فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رفض و ترك است ، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضيم )) !.

آرى اين است مقام آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه ما به دامانشان چنگ زده ايم و آنها را رهبر خويش و راهنماى دين و دنيا پذيرفته ايم ، الگو و اسوه خويش مى دانيم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها مى بينيم .

البته غير از احاديث فوق روايات فراوان ديگرى در منابع اسلامى نقل شده كه از نظر رعايت اختصار و قناعت به جنبه هاى تفسيرى به هفت روايت فوق اكتفا كرديم ، ولى ذكر اين نكته را مناسب مى دانيم كه در بعضى از منابع كلامى مانند (( احقاق الحق )) و شرح مبسوط آن ، حديث معروف فوق در مورد تفسير آيه قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القرى از حدود پنجاه كتاب از كتب اهل سنت نقل شده است كه نشان مى دهد تا چه اندازه نقل اين روايت گسترده و مشهور بوده است قطع نظر از منابع فراوانى كه از طرق اهل بيت اين حديث را نقل مى كند.

***

سوره شوري, آيه 23