آيه مسئولون


وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ

***

و نگه داريدشان, بايد بازخواست شوند.

***

گفتگوى رهبران و پيروان گمراه در دوزخ

بطورى كه در آيات گذشته دانستيم فرشتگان مجازات ظالمان و همفكران آنها را به ضميمه بتها و معبودان دروغين يكجا كوچ مى دهند و به سوى جاده جهنم هدايت مى كنند.

در ادامه اين سخن قرآن مى گويد: در اين هنگام خطاب صادر مى شود آنها را متوقف سازيد چون بايد مورد بازپرسى قرار گيرند (و قفوهم انهم مسئولون ).

آرى آنها بايد متوقف گردند و به سؤ الات مختلف پاسخ گويند.

اما از آنها پيرامون چه چيز سؤ ال مى شود؟

بعضى گفته اند از بدعتهائى كه گذارده اند.

بعضى ديگر گفته اند: از اعمال زشت و خطاهايشان .

بعضى افزوده اند: از توحيد و لا اله الا الله .

بعضى گفته اند از نعمتها: از جوانى ، تندرستى ، عمر، مال و مانند اينها.

و در روايت معروفى كه از طرق اهل سنت و شيعه نقل شده آمده است كه از ولايت على (عليه السلام ) سؤ ال مى شود.

البته اين تفاسير با هم منافاتى ندارد، چرا كه در آن روز از همه چيز سؤ ال مى شود، از عقائد، از توحيد، و ولايت ، از گفتار و كردار، و از نعمتها و مواهبى كه خدا در اختيار انسان گذارده است .

در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه چگونه نخست آنها را به سوى راه دوزخ مى برند و سپس آنها را براى بازپرسى متوقف مى سازند؟

آيا نبايد بازپرسى و دادرسى مقدم بر اين كار صورت گيرد؟

اين سؤ ال را از دو طريق مى توان پاسخ گفت :

نخست اينكه جهنمى بودن اين گروه بر همه واضح است ، حتى بر خودشان ، و بازپرسى و سؤ ال براى اين است كه حد و حدود و ميزان جرمشان را براى آنها روشن سازد.

ديگر اينكه اين سؤ الها براى داورى نيست ، بلكه يكنوع سرزنش و مجازات روانى مى باشد.

البته اينها همه در صورتى است كه سؤ الات مربوط به آنچه در بالا آورديم بوده باشد اما اگر مربوط به آيه بعد باشد كه از آنها سؤ ال مى شود چرا به يارى هم بر نمى خيزند در اينصورت هيچ مشكلى در آيه باقى نمى ماند، ولى اين تفسير با روايات متعددى كه در اين زمينه وارد شده سازگار نيست مگر اينكه اين سؤ ال نيز جزئى از سؤ الات مختلفى مى باشد كه از آنها صورت مى گيرد (دقت كنيد).

به هر حال اين دوزخيان بينوا هنگامى كه به مسير جهنم هدايت مى شوند دستشان از همه جا بريده و كوتاه مى گردد، به آنها گفته مى شود شما كه در دنيا در مشكلات به هم پناه مى برديد، و از يكديگر كمك مى گرفتيد چرا در اينجا از هم يارى نمى طلبيد؟! (ما لكم لا تناصرون )

آرى تمام تكيه گاههائى كه در دنيا براى خود مى پنداشتيد همه در اينجا ويران گشته است ، نه از يكديگر مى توانيد كمك بگيريد، و نه معبودهايتان به يارى شما مى شتابند، كه آنها خود نيز بيچاره و گرفتارند.

مى گويند ابوجهل روز بدر صدا زد نحن جميع منتصر: ما همگى به يارى هم بر مسلمانان پيروز خواهيم شد كه قرآن مجيد سخن او را در آيه 44 سوره قمر بازگو كرده است ام يقولون نحن جميع منتصر ولى در قيامت از ابوجهل ها و ابوجهل صفتان سؤ ال مى شود چرا به يارى هم قيام نمى كنيد؟ اما آنها پاسخى براى اين سؤ ال ندارند و جز سكوت ذلت بار كارى انجام نمى دهند.



از ولايت على (عليه السلام ) نيز سؤ ال مى شود

به طورى كه قبلا هم اشاره كرديم روايات متعددى در منابع شيعه و اهل سنت در تفسير آيه و قفوهم انهم مسئولون وارد شده كه نشان مى دهد از جمله مسائلى كه آن روز از مجرمان مى شود ولايت امير مؤ منان على (عليه السلام ) است .

شيخ طوسى در امالى از انس بن مالك از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل مى كند: اذا كان يوم القيامه و نصب الصراط على جهنم لم يجز عليه الا من معه جواز فيه ولاية على بن ابيطالب ، و ذلك قوله تعالى : و قفوهم انهم مسئولون يعنى عن ولاية على بن ابيطالب (عليه السلام ): هنگامى كه روز قيامت مى شود و صراط بر روى جهنم نصب مى گردد هيچكس نمى تواند از روى آن عبور كند مگر اينكه جوازى در دست داشته باشد كه در آن ولايت على (عليه السلام ) باشد و اين همان است كه خداوند مى گويد: و قفوهم انهم مسئولون .

در بسيارى از كتب اهل سنت نيز تفسير اين آيه به سؤ ال شدن از ولايت على بن ابى طالب (عليه السلام )، از ابن عباس و ابو سعيد خدرى ، از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است ، از جمله كسانى كه اين حديث را نقل كرده اند اين دانشمندان هستند:

ابن حجر هيثمى در صواعق المحرقه (صفحه 147).

عبد الرزاق حنبلى (طبق نقل كشف الغمه صفحه 92).

علامه سبط ابن جوزى در تذكره (صفحه 21).

آلوسى در روح المعانى ذيل آيه مورد بحث .

ابو نعيم اصفهانى (طبق نقل كفاية الخصال صفحه 360).

و گروهى ديگر.

البته همانگونه كه بارها گفته ايم اين گونه روايات مفهوم گسترده آيات را محدود نمى سازد، بلكه در حقيقت مصداقهاى روشن آيات را منعكس ‍ مى كند، بنابراين هيچ مانعى ندارد كه سؤ ال از همه عقائد شود، ولى از آنجا كه مساءله ولايت موقعيت خاصى در بحث عقائد دارد بالخصوص ‍ روى آن تكيه شده است .

اين نكته نيز شايان توجه است كه ولايت به معنى يك دوستى ساده و يا اعتقاد خشك نيست ، بلكه هدف قبول رهبرى على (عليه السلام ) در مسائل اعتقادى و عملى و اخلاقى و اجتماعى بعد از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، مسائلى كه نمونه هائى از آن در خطبه هاى غراى نهج البلاغه و كلمات منقول از آن حضرت (عليه السلام ) منعكس است ،

مسائلى كه ايمان به آن و هماهنگ ساختن اعمال با آنها وسيله مؤ ثرى براى خروج از صف دوزخيان و قرار گرفتن در صراط مستقيم پروردگار است .

2 - پيشوايان و پيروان گمراه ! در آيات فوق و آيات ديگر قرآن مجيد اشاراتى پر معنى به مخاصمه رهبران و پيروان گمراه در روز قيامت يا در جهنم آمده است .

اين هشدارى است آموزنده به همه كسانى كه عقل و دين خود را در اختيار رهبران گمراه مى گذارند.

در آن روز گر چه هر كدام سعى مى كنند از ديگرى برائت جويند، و حتى گناه خود را به گردن او بيندازند، ولى با اين حال هيچ كدام قادر به اثبات بى گناهى خويش نيستند.

در آيات بالا ديديم كه پيشوايان اغواگر به تابعين خود صريحا مى گويند: عامل نفوذ ما در شما همان روح طغيانگرى شما بود بل كنتم قوما غاوين .

اين طغيانگرى زمينه هاى تاثر پذيرى شما را در برابر اغواگرى ما فراهم ساخت ، و ما توانستيم انحرافاتى را كه داشتيم از اين طريق به شما منتقل كنيم فاغويناكم انا كنا غاوين .

توجه به معنى دقيق اغوا كه از ماده غى است مطلب را روشنتر مى سازد زيرا غى به گفته راغب در مفردات به معنى جهلى است كه از اعتقاد فاسد سرچشمه مى گيرد، اين پيشوايان گمراه از حقايق هستى و زندگى بيخبر ماندند، و اين جهل و اعتقاد فاسد را به پيروان خود كه روح طغيان در برابر فرمان خدا داشتند منتقل نمودند.

و به همين دليل در آنجا اعتراف مى كنند كه هم خودشان مستحق عذابند و هم پيروانشان فحق علينا قول ربنا انا لذائقون مخصوصا تكيه روى كلمه رب پر معنى است يعنى كار انسان بجائى مى رسد كه خداوندى كه مالك و مربى او است و جز خير و سعادت او را نمى خواهد او را مشمول مجازات دردناك خويش قرار مى دهد، و البته اين نيز از شؤ ن ربوبيت او است .

به هر حال آن روز به راستى يوم الحسرة است ، روزى است كه هم پيشوايان گمراه كننده ، و هم پيروان گمراهشان از برنامه هاى خود نادم مى شوند اما چه فايده كه راهى براى بازگشت نيست .

***

سوره صافات, آيه 24