آيه انتظار


وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ

***

و ما بر آن هستيم که بر مستضعفان روي زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.

***

((اراده و مشيت ما بر اين قرار گرفته است كه بر مستضعفين در زمين منت نهيم و آنها را مشمول مواهب خود نمائيم )) (و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ).

((آنها را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم )) (و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين ).

((آنها را نيرومند و قوى و صاحب قدرت ، و حكومتشان را مستقر و پا بر جا سازيم )) (و نمكن لهم فى الارض ).

((و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه را از سوى اين مستضعفين بيم داشتند نشان دهيم ))! (و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون ).

چقدر اين دو آيه گويا و اميدبخش است ؟ چرا كه به صورت يك قانون كلى و در شكل فعل مضارع و مستمر بيان شده است ، تا تصور نشود اختصاص به مستضعفان بنى اسرائيل و حكومت فرعونيان داشته ، مى گويد: ما مى خواهيم چنين كنيم ... يعنى فرعون مى خواست بنى اسرائيل را تار و مار كند و قدرت و شوكتشان را درهم بشكند، اما ما مى خواستيم آنها قوى و پيروز شوند.

او مى خواست حكومت تا ابد در دست مستكبران باشد اما ما اراده كرده بوديم كه حكومت را به مستضعفان بسپاريم ! و سرانجام چنين شد.

ضمنا تعبير به ((منت )) چنانكه قبلا هم گفته ايم به معنى بخشيدن مواهب و نعمتها است ، و اين با منت زبانى كه بازگو كردن نعمت به قصد تحقير طرف است و مسلما كار مذمومى است ، فرق بسيار دارد.

در اين دو آيه خداوند پرده از روى اراده و مشيت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در اين زمينه بيان مى كند كه با هم پيوند و ارتباط نزديك دارند.

نخست اينكه ما مى خواهيم آنها را مشمول نعمتهاى خود كنيم (و نريد ان نمن ...).

ديگر اينكه ما مى خواهيم آنها را پيشوايان نمائيم (نجعلهم ائمة ).

سوم اينكه ما مى خواهيم آنها را وارثان حكومت جباران قرار دهيم (و نجعلهم الوارثين ).

چهارم اينكه ما حكومت قوى و پا بر جا به آنها مى دهيم (و نمكن لهم فى الارض ).

و بالاخره پنجم اينكه آنچه را دشمنانشان از آن بيم داشتند و تمام نيروهاى خود را بر ضد آن بسيج كرده بودند به آنها نشان دهيم (و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون ).

چنين است لطف عنايت پروردگار در مورد مستضعفين ، اما آنها كيانند؟ و چه اوصافى دارند؟ در بحث نكات به خواست خدا از آن سخن خواهيم گفت .

هامان وزير معروف فرعون بود و تا به آن حد در دستگاه او نفوذ داشت كه در آيه بالا از لشكريان مصر تعبير به لشكريان فرعون و هامان مى كند (شرح بيشتر در باره هامان بخواست خدا ذيل آيه 38 همين سوره خواهد آمد).

نكته ها:

1 - حكومت جهانى مستضعفان

گفتيم آيات فوق ، هرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائيل نمى گويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيتها، مى گويد: ((ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم )).

اين بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر.

اين بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.

نمونه اى از تحقق اين مشيت الهى ، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود.

و نمونه كاملترش حكومت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و يارانش بعد از ظهور اسلام بود، حكومت پا برهنه ها و تهيدستان با ايمان و مظلومان پاكدل كه پيوسته از سوى فراعنه زمان خود مورد تحقير و استهزاء بودند، و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.

سرانجام خدا به دست همين گروه دروازه قصرهاى كسراها و قيصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت بزير آورد و بينى مستكبران را به خاك ماليد.

و نمونه ((گسترده تر)) آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله ((مهدى )) (ارواحنا له الفداء) است .

اين آيات از جمله آياتى است كه به روشنى بشارت ظهور چنين حكومتى را مى دهد، لذا در روايات اسلامى مى خوانيم كه ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) در تفسير اين آيه اشاره به اين ظهور بزرگ كرده اند.

در نهج البلاغه از على (عليه السلام ) چنين آمده است : لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عظف الضروس على ولدها و تلى عقيب ذلك و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ...: ((دنيا پس از چموشى و سركشى - همچون شترى كه از دادن شير به دوشنده اش خوددارى مى كند و براى بچه اش نگه مى دارد - به ما روى مى آورد... سپس آيه ((و نريد ان نمن )) را تلاوت فرمود.

و در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود: هم آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يبعث الله مهديهم بعد جهدهم ، فيعزهم و يذل عدوهم : ((اين گروه آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستند، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مى شود برمى انگيزد و به آنها عزت مى دهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مى كند)).

و در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين (عليهماالسلام ) مى خوانيم : و الذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا، ان الابرار منا اهل البيت و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته ، و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه : ((سوگند به كسى كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به حق بشارت دهنده و بيم دهنده قرار داد كه نيكان از ما اهل البيت و پيروان آنها بمنزله موسى و پيروان او هستند، و دشمنان ما و پيروان آنها بمنزله فرعون و پيروان او مى باشند)) (سرانجام ما پيروز مى شويم و آنها نابود مى شوند و حكومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود).

البته حكومت جهانى مهدى (عليه السلام ) در آخر كار هرگز مانع از حكومتهاى اسلامى در مقياسهاى محدودتر پيش از آن از طرف مستضعفان بر ضد مستكبران نخواهد بود، و هر زمان شرائط آن را فراهم سازند وعده حتمى و مشيت الهى درباره آنها تحقق خواهد يافت و اين پيروزى نصيبشان مى شود.

2 - ((مستضعفان )) و ((مستكبران )) كيانند؟

مى دانيم واژه ((مستضعف )) از ماده ضعف است ، اما چون به باب استفعال برده شده به معنى كسى است كه او را به ضعف كشانده اند و در بند و زنجير كرده اند.

به تعبير ديگر مستضعف كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد، مستضعف كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته ، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او نهاده اند ساكت و تسليم نيست ، پيوسته تلاش مى كند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند.

خداوند به چنين گروهى وعده يارى و حكومت در زمين داده است ، نه افراد بيدست و پا و جبان و ترسو كه حتى حاضر نيستند فريادى بكشند، تا چه رسد به اينكه پا در ميدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.

بنى اسرائيل نيز آن روز توانستند وارث حكومت فرعونيان شوند كه گرد رهبر خود موسى (عليه السلام ) را گرفتند، نيروهاى خود را بسيج كردند و همه صف واحدى را تشكيل دادند، بقاياى ايمانى كه از جدشان ابراهيم به ارث برده بودند با دعوت موسى (عليه السلام ) تكميل و خرافات را از فكر خود زدودند و آماده قيام شدند.

البته ((مستضعف )) انواع و اقسامى دارد مستضعف ((فكرى )) و ((فرهنگى )) مستضعف ((اقتصادى )) مستضعف ((اخلاقى )) و مستضعف ((سياسى )) و آنچه بيشتر قرآن روى آن تكيه كرده است مستضعفين سياسى و اخلاقى است .

بدون شك جباران مستكبر براى تحكيم پايه هاى سياست جابرانه خود قبل از هر چيز سعى مى كنند قربانيان خود را به استضعاف فكرى و فرهنگى بكشانند

سپس به استضعاف اقتصادى ، تا قدرت و توانى براى آنها باقى نماند، تا فكر قيام و گرفتن زمام حكومت را در دست و در مغز خود نپرورانند.

در قرآن مجيد در پنج مورد سخن از ((مستضعفين )) به ميان آمده كه عموما سخن از مؤ منانى مى گويد كه تحت فشار جباران قرار داشتند.

در يك جا مؤ منان را دعوت به مبارزه و جهاد در راه خدا و مستضعفين با ايمان كرده مى گويد: چرا در راه خدا، و در راه مردان و زنان و كودكانى كه تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد؟ همان افراد ستمديدهاى كه مى گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه ) كه اهلش ستمگرند بيرون بر، و براى ما از طرف خودت سرپرستى قرار ده ، و براى ما از سوى خودت ياورى تعيين فرما (نساء - 75).

تنها در يك مورد سخن از كسانى به ميان مى آورد كه ظالمند و همكارى با كافران دارند و ادعاى مستضعف بودن مى كنند و قرآن ادعاى آنها را نفى كرده ، مى گويد: شما مى توانستيد با هجرت كردن از منطقه كفر و فساد از چنگال آنها رهائى يابيد، اما چون چنين نكرديد جايگاه شما دوزخ است (مضمون آيه 97 - نساء).

ولى به هر حال قرآن همه جا به حمايت از مستضعفان برخاسته و از آنها به نيكى ياد كرده است و آنها را مؤ منان تحت فشار مى شمارد، مؤ منانى مجاهد و تلاشگر كه مشمول لطف خدا هستند.

3 - روش عمومى مستكبران تاريخ

نه تنها فرعون بود كه براى اسارت بنى اسرائيل مردان آنها را مى كشت ، و زنانشان را براى خدمتكارى زنده نگه مى داشت ، كه در طول تاريخ همه جباران چنين بودند و با هر وسيله نيروهاى فعال را از كار مى انداختند.

آنجا كه نمى توانستند مردان را بكشند مردانگى را مى كشتند، و با پخش وسائل فساد، مواد مخدر، توسعه فحشاء و بى بندبارى جنسى ، گسترش شراب و قمار، و انواع سرگرميهاى ناسالم ، روح شهامت و سلحشورى و ايمان را در آنها خفه مى كردند، تا بتوانند با خيالى آسوده به حكومت خودكامه خويش ادامه دهند.

اما پيامبران الهى مخصوصا پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سعى داشتند نيروهاى خفته جوانان را بيدار و آزاد سازند، و حتى به زنان درس مردانگى بياموزند، و آنها را در صف مردان ، در برابر مستكبران قرار دهند.

شواهد اين دو برنامه در تاريخ گذشته و امروز در همه كشورهاى اسلامى به خوبى نمايان است كه نيازى به ذكر آن نمى بينيم .

***

سوره قصص, آيه 5