آيه نور


اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

***

خدا نور آسمانها و زمين است. مثل نور او چون چراغداني است که در آن چراغ باشد, آن چراغ درون آبگينهاي و آن آبگينه چون ستارهاي درخشنده. از روغن درخت پربرکت زيتون که نه خاوري است و نه باختري افروخته باشد. روغنش روشني بخشد هر چند آتش بدان نرسيده باشد. نوري افزون بر نور ديگر. خدا هرکس را که بخواهد بدان نور راه مي نمايد و براي مردم مثلها مي آورد, زيرا بر هر چيزي آگاه است.

***

آيه نور!

در تفسير آيات فوق سخن بسيار گفته شده است ، و مفسران و فلاسفه و عرفاى اسلامى هر كدام بحثهاى فراوانى دارند، پيوند ارتباط اين آيات با آيات گذشته از اين نظر است كه در آيات پيشين سخن از مساءله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا كه ضامن اجراى همه احكام الهى ، مخصوصا كنترل كردن غرائز سركش ، بخصوص غريزه جنسى كه نيرومندترين آنها است بدون استفاده از پشتوانه ايمان ممكن نيست ، سر انجام بحث را به ايمان و اثر نيرومند آن كشانيده و از آن سخن مى گويد.

نخست مى فرمايد: ((خداوند نور آسمانها و زمين است )) (الله نور السموات و الارض ).

چه جمله زيبا و جالب و پر ارزشى ؟ آرى خدا نور آسمانها و زمين است ، روشنى و روشنى بخش همه آنها.

گروهى از مفسران كلمه ((نور)) را در اينجا به معنى ((هدايت كننده )).

و بعضى به معنى ((روشن كننده )).

و بعضى به معنى زينت بخش تفسير كرده اند.

همه اين معانى صحيح است ولى مفهوم آيه باز هم از اين گسترده تر مى باشد.

توضيح اينكه : در قرآن مجيد و روايات اسلامى از چند چيز به عنوان ((نور)) ياد شده است :

1 - قرآن مجيد - چنانكه در آيه 15 سوره مائده مى خوانيم : قد جائكم من الله نور و كتاب مبين : ((از سوى خداوند نور و كتاب آشكارى براى شما آمد)) و در آيه 157 سوره اعراف نيز مى خوانيم : و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون : ((كسانى كه پيروى از نورى مى كنند كه با پيامبر نازل شده است آنها رستگارانند)).

2 - ((ايمان )) - چنانكه در آيه 257 بقره آمده است : الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور: ((خداوند ولى كسانى است كه ايمان آورده اند، آنها را از ظلمتهاى (شرك و كفر) به سوى نور (ايمان ) رهبرى مى كند)).

3 - ((هدايت الهى )) و روشن بينى - چنانكه در آيه 122 سوره انعام آمده : او من كان ميتا فاحيينا و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها: ((آيا كسى كه مرده بوده است و ما او را زنده كرديم و نور هدايتى براى او قرار داديم كه در پرتو آن بتواند در ميان مردم راه برود همانند كسى است كه در تاريكى باشد و هرگز از آن خارج نگردد))؟!

4 - ((آئين اسلام )) - چنانكه در آيه 32 سوره توبه مى خوانيم : و يابى الله الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون : ((خداوند ابا دارد جز از اينكه نور (اسلام ) را كامل كند هر چند كافران نخواهند)).

5 - شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) - در آيه 46 سوره احزاب درباره پيامبر مى خوانيم : و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا: ((ما تو را دعوت كننده به سوى خدا به اذن و فرمان او قرار داديم و چراغى نور بخش )).

6 - امامان و پيشوايان معصوم - چنانكه در زيارت جامعه آمده : خلقكم الله انوارا فجعلكم بعرشه محدقين : ((خداوند شما را نورهائى آفريد كه گرد عرش او حلقه زده بوديد و نيز در همان زيارتنامه آمده است : و انتم نور الاخيار و هداة الابرار: ((شما نور خوبان و هدايت كننده نيكوكاران هستيد)).

7 - و بالاخره از ((علم و دانش )) نيز به عنوان نور ياد شده چنانكه در حديث مشهور است : العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء: ((علم نورى است كه خدا در قلب هر كس كه بخواهد مى افكند))... اينها همه از يكسو.

و از سوى ديگر: بايد در اينجا خواص و ويژگيهاى نور را دقيقا بررسى كنيم ، با مطالعه اجمالى روشن مى شود كه نور داراى خواص و ويژگيهاى زير است :

1 - نور زيباترين و لطيفترين موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زيبائيها و لطافتها است !

2 - نور بالاترين سرعت را طبق آنچه در ميان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد نور با سرعت سيصد هزار كيلومتر در ثانيه مى تواند كره زمين را در يك چشم بر هم زدن (كمتر از يك ثانيه ) هفت بار دور بزند، به همين دليل مسافتهاى فوق العاده عظيم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سير نور مى سنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است ، يعنى مسافتى را كه نور در يكسال با آن سرعت سرسام آورش مى پيمايد.

3 - نور وسيله تبيين اجسام و مشاهده موجودات مختلف اين جهان است ، و بدون آن چيزى را نمى توان ديد، بنابراين هم ((ظاهر)) است و هم ((مظهر)) (ظاهر كننده غير).

4 - نور آفتاب كه مهمترين نور در دنياى ما است پرورش دهنده گلها و گياهان بلكه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممكن نيست موجودى بدون استفاده از نور (به طور مستقيم يا غير مستقيم ) زنده بماند.

5 - امروز ثابت شده كه تمام رنگهائى را كه ما مى بينيم نتيجه تابش نور آفتاب يا نورهاى مشابه آن است و گر نه موجودات در تاريكى مطلق رنگى ندارند!.

6 - تمام انرژيهاى موجود در محيط ما (بجز انرژى اتمى ) همه از نور آفتاب سرچشمه مى گيريد، حركت بادها، ريزش باران و حركت نهرها و سيلها و آبشارها و بالاخره حركت همه موجودات زنده با كمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود. سر چشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش كه از چوب درختان و يا ذغال سنگ و يا نفت و مشتقات آن به دست مى آيد نيز از گرمى آفتاب است چرا كه همه اينها طبق تحقيقات علمى به گياهان و حيواناتى باز مى گردند كه حرارت را از خورشيد گرفته و در خود ذخيره كرده اند، بنابراين حركت موتورها نيز از بركت آن است .

7 - نور آفتاب نابود كننده انواع ميكربها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه اين نور پر بركت نبود كره زمين ، تبديل به بيمارستان بزرگى مى شد كه همه ساكنانش با مرگ دست به گريبان بودند!

خلاصه هر چه در اين پديده عجيب عالم خلقت (نور) بيشتر مى نگريم و دقيقتر مى شويم آثار گرانبها و بركات عظيم آن آشكارتر مى شود.

حال با در نظر گرفتن اين دو مقدمه اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى اين جهان انتخاب كنيم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظير برتر است ) آيا جز از واژه نور مى توان استفاده كرد؟! همان خدائى كه پديد آورنده تمام جهان هستى است ، روشنى بخش عالم آفرينش است ، همه موجودات زنده به بركت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى روند.

و جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنائى كسب مى كند:

قرآن نور است چون كلام اوست .

آئين اسلام نور است چون آئين او است .

پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.

امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.

((ايمان )) نور است چون رمز پيوند با او است .

علم نور است چون سبب آشنائى با او است .

بنابراين الله نور السموات و الارض .

بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى ((هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار باشد و ظاهر كننده غير)) در اينصورت به كار بردن كلمه ((نور)) در ذات پاك او جنبه تشبيه هم نخواهد داشت ، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست ، و تمام آنچه غير او است از بركت وجود او آشكار است .

در كتاب ((توحيد)) از ((امام على بن موسى الرضا)) (عليهماالسلام ) چنين آمده :

از آنحضرت تفسير آيه الله نور السموات و الارض را خواستند فرمود: هاد لاهل السموات و هاد لاهل الارض : ((او هدايت كننده اهل آسمانها و هدايت كننده اهل زمين است )).

در حقيقت اين يكى از خواص نور الهى است ، اما مسلما منحصر به آن نمى باشد، و به اين ترتيب تمام تفسيرهائى را كه در زمينه اين آيه گفته اند مى توان در آنچه ذكر كرديم جمع نمود كه هر كدام اشاره به يكى از ابعاد اين نور بى نظير و اين روشنائى بى مانند است .

جالب اينكه در فراز چهل و هفتم از دعاى ((جوشن كبير)) كه مجموعه اى از صفات خداوند متعال است مى خوانيم : يا نور النور، يا منور النور، يا خالق النور، يا مدبر النور، يا مقدر النور، يا نور كل نور، نورا قبل كل نور، يا نورا بعد كل نور، يا نورا فوق كل نور، يا نورا ليس كمثله نور!:

((اى نور نورها، و اى روشنى بخش روشنائيها، اى آفريننده نور، اى تدبير كننده نور، اى تقدير كننده نور، اى نور همه نورها، اى نور قبل از هر نور، اى نور بعد از هر نور، اى نورى كه برتر از هر نورى ، و اى نورى كه همانندش نورى نيست ))!

و به اين ترتيب همه انوار هستى از نور او مايه مى گيريد، و به نور ذات پاك او منتهى مى شود.

قرآن بعد از بيان حقيقت فوق با ذكر يك مثال زيبا و دقيق چگونگى نور الهى را در اينجا مشخص مى كند و مى فرمايد: ((مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى باشد و آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان )) (مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة كانها كوكب درى ).

و ((اين چراغ با روغنى افروخته مى شود كه از درخت پر بركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى )) (يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية ).

((آنچنان روغنش صاف و خالص است كه گوئى بدون تماس با آتش مى خواهد شعله ور شود))! (يكاد زيتها يضى ء و لو لم تمسسه نار).

((نورى است بر فراز نور)) (نور على نور).

و ((خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى كند)) (يهدى الله لنوره من يشاء).

و براى مردم مثلها مى زند (و يضرب الله الامثال للناس ).

و خداوند به هر چيزى آگاه است (و الله بكل شى ء عليم ).

براى تشريح اين مثال توجه به چند امر ضرورى است :

مشكاة در اصل به معنى روزنه و محل كوچكى است كه در ديوار ايجاد مى كردند و چراغهاى معمول قديم را براى محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن مى نهادند، و گاه از داخل اطاق طاقچه كوچكى درست مى كردند و طرفى را كه در بيرون اطاق و مشرف به حياط منزل بود با شيشه اى مى پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و هم صحن حياط، و در ضمن از باد و طوفان نيز مصون بماند، و نيز به محفظه هاى شيشه اى كه به صورت مكعب مستطيلى مى ساختند و درى داشت و در بالاى آن روزنه اى براى خروج هوا، و چراغ را در آن مى نهادند گفته شده است .

كوتاه سخن اينكه : مشكاة محفظه اى براى چراغ در مقابل حمله باد و طوفان بود، و از آنجا كه غالبا در ديوار ايجاد مى شد نور چراغ را نيز متمركز ساخته و منعكس مى نمود.

((زجاجه )) يعنى شيشه ، و در اصل به سنگهاى شفاف مى گويند، و از آنجا كه شيشه نيز از مواد سنگى ساخته مى شود و شفاف است به آن ((زجاجه )) گفته شده .

و در اينجا به معنى حبابى است كه روى چراغ مى گذاشتند تا هم شعله را محافظت كند و هم گردش هوا را، از طرف پائين به بالا، تنظيم كرده ، بر نور و روشنائى شعله بيفزايد.

((مصباح )) به معنى خود ((چراغ )) است كه معمولا با فتيله و يك ماده روغنى قابل اشتعال افروخته مى شده است .

جمله يوقد من شجرة مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية اشاره به ماده انرژيزاى فوق العاده مستعد براى اين چراغ است ، چرا كه ((روغن زيتون )) كه از درخت پر بار و پر بركتى گرفته شود يكى از بهترين روغنها براى اشتعال است آنهم درختى كه تمام جوانب آن به طور مساوى در معرض تابش نور آفتاب باشد، نه در جانب شرق باغ و كنار ديوارى قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب كه تنها يك سمت آن آفتاب ببيند، و در نتيجه ميوه آن نيمى رسيده و نيمى نارس و روغن آن ناصاف گردد.

و با اين توضيح به اينجا مى رسيم كه براى استفاده از نور كامل چنين چراغى با درخشش و تابش بيشتر نياز به چهار عامل داريم :

چراغدانى كه آن را از هر سو محافظت كند بى آنكه از نورش بكاهد، بلكه نور آن را متمركزتر سازد.

و حبابى كه گردش هوا را بر گرد شعله تنظيم كند، اما آن قدر شفاف باشد كه به هيچوجه مانع تابش نور نگردد.

و چراغى كه مركز پيدايش نور بر فتيله آن است .

و بالاخره ماده انرژى زاى صاف و خالص و زلالى كه آن قدر آماده اشتعال باشد كه گوئى بدون تماس با شعله آتش مى خواهد شعله ور گردد.

اينها همه از يكسو، در حقيقت بيانگر جسم و ظاهرشان است .

از سوى ديگر مفسران بزرگ اسلامى در اينكه محتواى اين تشبيه چيست و به اصطلاح ((مشبه )) كدام نور الهى است تفسيرهاى گوناگونى دارند:

بعضى گفته اند منظور همان نور هدايتى است كه خداوند در دلهاى مؤ منان بر افروخته ، و به تعبير ديگر منظور ايمان است كه در سراچه قلوب مؤ منان جايگزين شده است .

بعضى ديگر آن را به معنى قرآن كه در درون قلب آدمى نورافكن مى گردد دانسته اند.

بعضى ديگر تشبيه را اشاره به شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ).

و بعضى اشاره به دلائل توحيد و عدل پروردگار.

و بعضى به روح اطاعت و تقوا كه مايه هر خير و سعادت است تفسير كرده اند.

در واقع تمام مصاديقى كه براى نور معنوى در قرآن و روايات اسلامى آمده در اينجا به عنوان تفسير ذكر شده است ، و روح همه آنها در واقع يك چيز است و آن همان نور هدايت است كه از قرآن و وحى و وجود پيامبران سرچشمه مى گيريد، و با دلائل توحيد آبيارى مى شود، و نتيجه آن تسليم در برابر فرمان خدا و تقوا است .

توضيح اينكه : نور ايمان كه در قلب مؤ منان است داراى همان چهار عاملى است كه در يك چراغ پر فروغ موجود است :

((مصباح )) همان شعله هاى ايمان است كه در قلب مؤ من آشكار مى گردد و فروغ هدايت از آن منتشر مى شود.

((زجاجه )) و حباب قلب مؤ من است كه ايمان را در وجودش تنظيم مى كند.

و ((مشكاة )) سينه مؤ من و يا به تعبير ديگر مجموعه شخصيت و آگاهى و علوم و افكار او است كه ايمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى دارد.

و شجره مباركه زيتونه همان وحى الهى است كه عصاره آن در نهايت صفا و پاكى مى باشد و ايمان مؤ منان به وسيله آن شعله ور و پر بار مى گردد.

در حقيقت اين نور خدا است همان نورى است كه آسمانها و زمين را روشن ساخته و از كانون قلب مؤ منان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مى كند.

دلائلى را كه از عقل و خرد دريافته اند با نور وحى آميخته مى شود و مصداق نور على نور مى گردد.

و هم در اينجا است كه دلهاى آماده و مستعد به اين نور الهى هدايت مى شوند و مضمون يهدى الله لنوره من يشاء در مورد آنان پياده مى گردد.

بنابراين براى حفظ اين نور الهى (نور هدايت و ايمان ) مجموعه اى از معارف و آگاهيها و خودسازيها و اخلاق لازم است كه همچون مشكاتى اين مصباح را حفظ كند.

و نيز قلب مستعد و آماده اى مى خواهد كه همچون زجاجه برنامه آن را تنظيم نمايد.

و امدادى از ناحيه وحى لازم دارد كه همچون شجره مباركه زيتونه به آن انرژى بخشد.

و اين نور وحى بايد از آلودگى به گرايشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى كه موجب پوسيدگى و كدورت آن مى شود بر كنار باشد.

آنچنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف كه بدون نياز به هيچ چيز ديگر تمام نيروهاى وجود انسان را بسيج كند، و مصداق ((يكاد زيتها يضى ء و لو لم تمسسه نار)) گردد.

هر گونه تفسير به راى و پيشداوريهاى نادرست و سليقه هاى شخصى و عقيده هاى تحميلى و تمايل به چپ و راست و هر گونه خرافات كه محصول اين شجره مباركه را آلوده كند از فروغ اين چراغ مى كاهد و گاه آن را خاموش ‍ مى سازد.

اين است مثالى كه خداوند در اين آيه براى نور خود بيان كرده و او از همه چيز آگاه است .

از آنچه در بالا گفتيم اين نكته روشن مى شود كه اگر در روايات ائمه معصومين (عليهمالسلام ) كه در تفسير اين آيه رسيده است مشكاة گاهى به قلب پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصى او على (عليه السلام ) و ((شجره مباركه )) به ابراهيم خليل كه ريشه اين خاندان از او است ، و جمله ((لا شرقيه و لا غربيه )) به نفى گرايشهاى يهود و نصارا تفسير شده است ، در حقيقت چهره ديگرى از همان نور هدايت و ايمان ، و بيان مصداق روشنى از آن است ، نه اينكه منحصر به همين مصداق باشد.

و نيز اگر بعضى از مفسران اين نور الهى را به قرآن يا دلائل عقلى يا شخص ‍ پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تفسير كرده اند آن نيز ريشه مشتركى با تفسير فوق دارد.

تا به اينجا ويژگيها و مشخصات اين نور الهى ، نور هدايت و ايمان را در لابلاى تشبيه به يك چراغ پر فروغ مشاهده كرديم ، اكنون بايد ديد اين چراغ پر نور در كجا است ؟ و محل آن چگونه است ؟ تا همه آنچه در اين زمينه لازم بوده است با ذكر اين محل روشن گردد.

***

سوره نور, آيه 35