آيه ويتلوه شاهد


أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ

***

آيا آن کس که از جانب پروردگار خويش دليلي روشن دارد و زبانش گوياست و پيش از اين کتاب موسي که خود پيشوا و رحمتي بوده است بدان شهادت داده, با آن کس که دليلي ندارد برابر است؟ ايشان به آن کتاب روشن ايمان آورده اند. و هر گروه ديگري که به او کافر شود, جايگاهش در آتش است. در آن شک مکن, که حق است و از جانب پروردگارت آمده است. ولي بيشتر مردم ايمان نمي آورند.

***

در تفسير آيه فوق در ميان مفسران گفتگو بسيار است و در جزئيات كلمات آيه و ضمائر و موصول و اسم اشاره آن نظرات گوناگونى داده اند كه نقل همه آنها بر خلاف روش ما در اين تفسير است ، ولى دو تفسير را كه از همه روشنتر به نظر ميرسد، به ترتيب اهميت ، در اينجا مياوريم :

1 - در آغاز آيه ميگويد: ((آيا كسى كه دليل روشنى از پروردگار خويش در اختيار دارد، و به دنبال آن شاهد و گواهى از سوى خدا آمده و قبل از آن كتاب موسى (تورات ) به عنوان پيشوا و رحمت و بيانگر عظمت او آمده است همانند كسى است كه داراى اين صفات و نشانه ها و دلائل روشن نيست )) (أ فمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة )).

اين شخص همان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و ((بينه )) و دليل روشن او قرآن مجيد و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤ منان راستينى همچون على (عليه السلام ) ميباشند، پيش از او نشانه ها و صفاتش در تورات آمده است .

به اين ترتيب از سه راه روشن حقانيت دعوتش به ثبوت رسيده است .

نخست قرآن كه بينه و دليل روشنى است در دست او.

دوم كتب آسمانى پيشين كه نشانه هاى او را دقيقا بيان كرده ، و پيروان اين كتب در عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را به خوبى مى شناختند و به همين دليل در انتظار او بودند.

سوم پيروان فداكار و مؤ منان مخلص كه بيانگر صدق دعوت او و گفتار او مى باشند زيرا يكى از نشانه هاى حقانيت يك مكتب اخلاص و فداكارى و عقل و درايت و ايمان پيروان آن مكتب است ، چرا كه هر مكتبى را از پيروانش مى توان شناخت :!.

آيا با وجود اين دلائل زنده ميتوان او را با مدعيان ديگر قياس كرد و يا در صدق دعوتش ترديد نمود؟.

سپس به دنبال اين سخن اشاره به افراد حق طلب و حقيقت جو كرده و از آنها دعوت ضمنى به ايمان مى كند و مى گويد ((آنها به چنين پيامبرى كه اين همه دليل روشن در اختيار دارد ايمان مى آوردند)) (اولئك يؤ منون به )

گرچه چنين كسانى كه با كلمه اولئك به آنها اشاره شده در خود اين آيه ذكر نشده اند ولى با توجه به آيات گذشته ، مى توان حضور آنها را در جو اين آيه احساس كرد و مورد اشاره قرار داد.

و به دنبال آن سرنوشت منكران را به اين صورت بيان مى كند: ((هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود موعد و ميعادش آتش دوزخ است ))(و من يكفر به من الاحزاب فالنار موعده ).

و در پايان آيه همانگونه كه سيره قرآن در بسيارى از موارد است روى سخن را به پيامبر كرده ، يك درس ‍ عمومى براى همه مردم بيان مى كند و مى گويد ((اكنون كه چنين است و اين همه شاهد و گواه بر صدق دعوت تو وجود دارد، هرگز در آنچه بر تو نازل شده ترديد به خود راه مده )) (فلا تك فى مرية منه ).

((چرا كه اين سخن حقى است از سوى پروردگار تو)) (انه الحق من ربك ).

((ولى بسيارى از مردم بر اثر جهل و تعصب و خودخواهى ، ايمان نمى آورند)) (و لكن اكثر الناس لا يؤ منون ).

2 - تفسير ديگرى كه براى آيه ذكر شده اين است كه هدف اصلى بيان حال مؤ منان راستين است كه با در دست داشتن دلائل روشن و شواهدى كه بر صدق دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است و گواهى هائى كه در كتب پيشين مى باشد، آنها به اتكاى اين دلائل به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ايمان مى آورند.

بنا بر اين منظور از جمله من كان على بينة من ربه تمام كسانى است كه با چشم باز و در دست داشتن دلائل قانع كننده به دنبال قرآن و آورنده آن شتافتند، نه شخص پيامبر.

ترجيحى كه اين تفسير بر تفسير سابق دارد اين است كه خبر ((مبتدا)) در آيه صريحا آمده است ، و محذوفى ندارد، و مشار اليه ((اولئك )) در خود آيه ذكر شده است و بخش اول آيه كه با افمن كان على بينة من ربه شروع شده تا ((اولئك يؤ منون به )) يك جمله كامل را تشكيل ميدهد بدون هيچگونه حذف و تقدير.

ولى بدون شك تعبيرات ديگر آيه با اين تفسير زياد سازگار نيست ، و لذا ما آن را در مرحله دوم قرار داده ايم (دقت كنيد).

در هر حال آيه اشاره به امتيازات اسلام و مسلمين راستين و اتكاى آنها بر دلائل محكم در انتخاب اين مكتب است ، و در نقطه مقابل سرنوشت شوم منكران مستكبر را نيز بيان كرده است .



نكته ها :

در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت :

1 - منظور از شاهد در آيه فوق چيست ؟

بعضى از مفسران گفته اند منظور جبرئيل پيك وحى خدا است ، و بعضى منظور از آن را پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دانسته اند، و بعضى آن را به معنى زبان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تفسير كرده اند (در حالى كه يتلوه را از ماده تلاوت به معنى قرائت گرفته اند، نه به معنى پشت سر آمدن ).

ولى بسيارى از بزرگان مفسران آن را به على (عليه السلام ) تفسير كرده اند.

در روايات متعددى كه از ائمه معصومين به ما رسيده است ، و در بعضى از كتب تفسير اهل سنت نيز آمده روى تفسير تاكيد شده است كه منظور از شاهد امام امير مؤ منان (عليه السلام ) يعنى نخستين مردى كه به پيامبر و قرآن ايمان آورد، و در تمام مراحل با او بود و لحظه اى از فداكارى فروگذار نكرد و تا آخرين نفس در حمايتش كوشيده ، مى باشد.

در حديثى مى خوانيم كه على (عليه السلام ) فرمود: درباره هر يك از مردان معروف قريش آيه يا آيه هائى نازل شده است كسى عرض كرد اى امير مؤ منان درباره شما كدام آيه نازل شده است ؟، امام فرمود: آيا آيه اى كه در سوره هود است نخوانده اى اءفمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه ، پيامبر بينه الهى داشت و شاهد من بودم .

در آخرين آيه سوره رعد نيز تعبيرى ديده مى شود كه اين معنى را تاييد مى كند آنجا كه مى فرمايد: و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب : كافران مى گويند تو پيامبر نيستى بگو همين اندازه بس كه خداوند ميان من و شما شاهد و گواه است و همچنين كسى كه علم كتاب (قرآن ) نزد او است .

در روايات بسيارى از طرق شيعه و اهل سنت چنين مى خوانيم كه منظور از من عنده علم الكتاب على (عليه السلام ) است .

اين نكته نيز لازم به ياد آورى است : همانگونه كه سابقا هم اشاره كرديم يكى از بهترين طرق شناخت حقانيت يك مكتب مطالعه در وضع پيروان و مدافعان و حاميان آن است . طبق ضرب المثل معروف امامزاده را از زوارش بايد شناخت هنگامى ملاحظه كنيم گروهى پاكباز، باهوش ، باايمان ، مخلص و با تقوى گرد رهبر و مكتبى جمع شده اند به خوبى مى توان دريافت كه اين مكتب و آن رهبر در يك حد عالى از صداقت و درستى است .

اما هنگامى كه ببينيم يك عده فرصت طلب شياد، بى ايمان ، و بى تقوا، اطراف مكتب و يا رهبرى را گرفته اند كمتر مى توان باور كرد كه آن رهبر و آن مكتب بر حق باشد.

اشاره به اين مطلب را نيز لازم مى دانيم كه تفسير كلمه شاهد به على (عليه السلام ) منافاتى با اين حقيقت ندارد كه همه مؤ منان راستين و افرادى همچون ابوذرها سلمانها، و عمار ياسرها را شامل شود چرا كه اين گونه تفاسير اشاره به فرد شاخص و برتر مى كند،

يعنى منظور اصلى گروهى است كه در راس آنها آن فرد شاخص قرار گرفته است . شاهد اين سخن روايتى است كه از امام باقرنقل شده كه فرمود: منظور از شاهد امير مؤ منان ، سپس جانشينان او يكى بعد از ديگرى هستند.

گر چه در اين حديث تنها معصومين ذكر شده اند ولى اين خود نشان مى دهد كه رواياتى كه شاهد را منحصرا به على (عليه السلام ) تفسير، منظور خصوص آن حضرت نيست بلكه منظور مصداق شاخص است .

2 - چرا تنها اشاره به تورات شده ؟

همانگونه كه گفتيم يكى از دلائل حقانيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيه فوق كتب پيشين ذكر شده ، ولى تنها از كتاب موسى ذكرى به ميان آمده در حالى كه مى دانيم بشارات ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در انجيل نيز هست .

اين موضوع ممكن است به خاطر آن باشد كه در محيط نزول قرآن و ظهور اسلام يعنى مكه و مدينه بيشتر افكار يهود - از ميان اهل كتاب - منتشر بوده است و مسيحيان در نقاط نسبتا دورترى زندگى داشتند، مانند يمن ، شامات ، و نجران كه در كوهستانهاى شمالى يمن در فاصله ده منزلى صنعاء واقع شده است .

و يا به خاطر اينكه ذكر اوصاف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در تورات به طور جامعتر و وسيعترى آمده است .

بهر حال تعبير به امام در مورد تورات ممكن است به خاطر اين باشد كه احكام شريعت موسى (عليه السلام ) به طور كامل در آن بوده و حتى مسيحيان بسيارى از تعليمات خود را از تورات مى گيرند.

3 - مخاطب در فلا تك فى مرية كيست ؟ در اينكه مخاطب در اين جمله كيست ؟

دو احتمال داده شده نخست اينكه مخاطب ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، يعنى كمترين شك و ترديدى در حقانيت قرآن يا آئين اسلام به خود راه مده .

البته پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به حكم اينكه وحى را با شهود درك مى كرد و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس بلكه بالاتر از حس بوده ترديدى در حقانيت اين دعوت نداشت ولى اين نخستين بار نيست كه قرآن خطابى را متوجه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند در حالى كه منظورش عموم مردم است ، و به تعبير معروف عرب اين گونه خطابها از قبيل اياك اعنى و اسمعى يا جاره است كه ضرب المثل عاميانه آن در فارسى در به تو مى گويم ديوار تو گوش كن ، يا تو بشنو مى باشد و اين خود يكى از فنون بلاغت است كه در پاره اى از موارد براى تاكيد و اهميت و يا منظورهاى ديگر به جاى مخاطب حقيقى ديگرى را مخاطب قرار مى دهند.

احتمال ديگر اينكه مخاطب ، هر مكلف عاقل بوده باشد، يعنى فلاتك ايها المكلف العاقل فى مرية : اى انسان عاقل و مكلف با اين دلائل روشن شك و ترديد در حقانيت اين قرآن نداشته باش و اين احتمال بنابراين است كه منظور از من كان على بينة من ربه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نباشد بلكه همه مؤ منان راستين باشند (دقت كنيد).

ولى به هر حال تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است .

***

سوره هود, آيه 17