آيه ايذاء الرسول (1)


وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيرٍ لَّكمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسولَ اللَّهِ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

***

بعضي از ايشان پيامبر را مي آزارند و مي گويند که او به سخن هرکس گوش مي دهد. بگو: او براي شما شنونده سخن خير است. به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد, و رحمتي است براي آنهايي که ايمان آورده اند. و آنان که رسول خدا را بيازارند به شکنجهاي دردآور گرفتار خواهند شد.

***

اين حسن است نه عيب !

براى آيه فوق شاءن نزولهائى ذكر شده كه بيشباهت به يكديگر نيست ، از جمله اينكه گفته اند: اين آيه درباره گروهى از منافقان نازل شده ، كه دور هم نشسته بودند و سخنان ناهنجار، درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى گفتند، يكى از آنان گفت : اين كار را نكنيد، زيرا، مى ترسيم به گوش محمد برسد، و او به ما بد بگويد (و مردم را بر ضد ما بشوراند).

يكى از آنان كه نامش ((جلاس )) بود گفت : مهم نيست ، ما هر چه بخواهيم ميگوئيم ، و اگر به گوش او رسيد نزد وى مى رويم ، و انكار مى كنيم ، و او از ما مى پذيرد، زيرا محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) آدم خوشباور و دهنبينى است ، و هر كس هر چه بگويد قبول مى كند، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت :

تفسير :

در اين آيه همانگونه كه از مضمون آن استفاده مى شود سخن از فرد يا افرادى در ميان است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با گفته هاى خود آزار مى دادند و مى گفتند او انسان خوشباور، و دهن بينى است (و منهم الذين يؤ ذون النبى و يقولون هو اذن ).

((اذن )) در اصل به معنى گوش است ، ولى به اشخاصى كه زياد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح ((گوشى )) هستند نيز اين كلمه اطلاق مى شود.

آنها در حقيقت يكى از نقاط قوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را كه وجود آن در يك رهبر كاملا لازم است ، به عنوان نقطه ضعف نشان ميدادند و از اين واقعيت غافل بودند كه يك رهبر محبوب ، بايد نهايت لطف و محبت را نشان دهد، و حتى الامكان عذرهاى مردم را بپذيرد، و در مورد عيوب آنها پردهدرى نكند (مگر در آنجا كه اين كار موجب سوء استفاده شود).

لذا قرآن بلافاصله اضافه مى كند كه : ((به آنها بگو اگر پيامبر گوش به سخنان شما فرا مى دهد، و عذرتان را مى پذيرد، و به گمان شما يك آدم گوشى است اين به نفع شما است ))! (قل اذن خير لكم ).

زيرا از اين طريق آبروى شما را حفظ كرده ، و شخصيت تان را خرد نمى كند عواطف شما را جريحهدار نمى سازد، و براى حفظ محبت و اتحاد و وحدت شما از اين طريق كوشش ‍ مى كند، در حالى كه اگر او فورا پردهها را بالا ميزد، و دروغگويان را رسوا مى كرد، دردسر فراوانى براى شما فراهم مى آمد، علاوه بر اينكه آبروى عدهاى به سرعت از بين مى رفت ، راه بازگشت و توبه بر آنها بسته مى شد، و افراد آلودهاى كه قابل هدايت بودند در صف بدكاران جاى مى گرفتند و از اطراف پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دور مى شدند.

يك رهبر مهربان و دلسوز، و در عين حال پخته و دانا، بايد همه چيز را بفهمد، ولى بايد بسيارى از آنها را به روى خود نياورد، تا آنها كه شايسته تربيتند، تربيت شوند و از مكتب او فرار نكنند و اسرار مردم از پرده برون نيفتد.

اين احتمال نيز در معنى آيه وجود دارد كه خداوند در پاسخ عيب جويان مى گويد: چنان نيست كه او گوش به همه سخنان فرا، دهد، بلكه او گوش به سخنانى مى دهد كه به سود و نفع شما است ، يعنى وحى الهى را مى شنود، پيشنهاد مفيد را استماع مى كند و عذرخواهى افراد را در مواردى كه به نفع آنها و جامعه است مى پذيرد.

سپس براى اينكه عيب جويان از اين سخن سوء استفاده نكنند، و آنرا دستاويز قرار ندهند، چنين اضافه مى كند: ((او به خدا و فرمانهاى او ايمان دارد، و به سخنان مؤ منان راستين گوش فرا ميدهد، و آنرا مى پذيرد و به آن ترتيب اثر ميدهد)) (يؤ من بالله و يؤ من للمؤ منين ).

يعنى در واقع پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دو گونه برنامه دارد: يكى برنامه حفظ ظاهر و جلوگيرى از پرده درى ، و ديگرى در مرحله عمل ، در مرحله اول به سخنان همه گوش ‍ فرا ميدهد، و ظاهرا انكار نمى كند، ولى در مقام عمل تنها توجه او به فرمانهاى خدا و پيشنهادها و سخنان مؤ منان راستين است ، و يك رهبر واقعبين بايد چنين باشد، و تاءمين منافع جامعه جز از اين راه ممكن نيست لذا بلافاصله مى فرمايد: ((او رحمت براى مؤ منان شما است )) (و رحمة للذين آمنوا منكم ).

ممكن است در اينجا سؤ ال شود كه در پارهاى از آيات قرآن مى خوانيم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ((رحمة للعالمين )) است (انبياء - 107).

ولى آيه مورد بحث مى گويد: رحمت براى مؤ منان است ، آيا آن عموميت با اين ((تخصيص )) سازگار است ؟!

اما با توجه به يك نكته ، پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود، و آن اينكه : رحمت ، درجات و مراتب دارد كه يكى از مراتب آن قابليت و استعداد است ، و مرتبه ديگر ((فعليت )).

مثلا باران رحمت الهى است ، يعنى اين قابليت و شايستگى ، در تمام قطرات آن وجود دارد كه منشاء خير و بركت و نمو و حيات باشد، ولى مسلما ظهور و بروز آثار اين ((رحمت )) تنها در سرزمينهاى آماده و مستعد است ، بنابراين هم مى توانيم بگوئيم تمام قطرههاى باران ، رحمت است و هم صحيح است گفته شود اين قطرات در سرزمينهاى مستعد و آماده ، ((مايه )) رحمت است ، جمله اول اشاره به مرحله اقتضا و قابليت است ، و جمله دوم اشاره به مرحله وجود و فعليت .

در مورد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او بالقوه براى همه جهانيان مايه رحمت است ، ولى بالفعل مخصوص مؤ منان مى باشد.

تنها چيزى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه نبايد آنها كه پيامبر ع را با اين سخنان خود ناراحت مى كنند و از او عيب جوئى مى نمايند، تصور كنند كه بدون مجازات خواهند ماند، درست است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در برابر آنها وظيفهاى دارد كه با بزرگوارى و وسعت روح خود با آنان روبرو شود، و از رسوا ساخت شان خوددارى كند، ولى مفهوم اين سخن چنين نيست كه آنها در اين اعمال خود بدون كيفر خواهند ماند، لذا در پايان آيه مى فرمايد: ((آنها كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را آزار مى رسانند عذابى دردناك دارند)) (و الذين يؤ ذون رسول الله لهم عذاب اليم ).

***

سوره توبه, آيه 61